اخلاق از دیدگاه پوزیتیویسم ، در حیطه ی اخلاق غیر شناختی جای می‌گیرد.آنچه که در اخلاق پوزیتیویستی و به طور کلی ، در نظریات غیر شناختی وجود دارد این است که گزاره ها یا احکام اخلاقی ، قابلیت نسبت دادن یا سلب صفات را به افعال یا اشخاص ندارند.البته پوزیتیویسم در عرصه اخلاق قابل تقسیم به دو گروه است.گروهی معتقدند که احکام یا گزاره های اخلاقی صرفا بیان احساسات به صورت دفعی و آنی است. گروه دیگر معتقد هستند که گزاره های اخلاقی ، همان صورت تغییر یافته ی امور واقعی هستند.

 

پوزیتیویست ها گزاره ها را به طور کلی به دو دسته ی گزاره های تحلیلی و تجربی تقسیم می‌کنند.گزاره های تحلیلی به نظر آن ها گزاره هایی هستند که به شکل منطقی ، بدیهی هستند و از این رو صادق.

 

گزاره های تجربی گزاره هایی هستند که از لحاظ تجربی قابل اثبات هستند و به نوعی متکی به تجربه ی حسی است. البته لازم به ذکر است که تمایز بین گزاره های تحلیلی و تجربی ( یا ترکیبی ) نخستین بار به صورت واضح و دقیق توسط امانوئل کانت صورت گرفت ( البته پیش از او ، لایبنیتس نیز اشاره هایی ‌به این امر داشت).مهمترین اصل و ادعای پوزیتیویست ها ، اصل تحقیق پذیری است.مطابق با این اصل بنیادین در پوزیتیویسم ، گزاره های اخلاقی یا باید از سنخ گزاره های تحلیلی باشند و یا از سنخ گزاره های تجربی و منظور از تجربی بودن یعنی اینکه به لحاظ حس و تجربه قابل اثبات باشند.مثلا این مفروضه که (( آب در صد درجه به جوش می‌آید )) به لحاظ تجربی قابل اثبات است و از این رو گزاره ی مربوطه درست می‌باشد.یا مثلا ‌در مورد گزاره های تحلیلی ، این مفروضه که کل از جز بزرگتر است ، امری ست بدیهی.در واقع گزاره های تحلیلی صدق خود را در درون خود دارند. برای تشخیص صدق گزاره های تحلیلی ، نیازی به رجوع به امور واقع تجربی نیست.پوزیتیویست ها بر این باور هستند که گرچه گزارهای تحلیلی ، دارای معنا هستند اما چیزی بر معرفت ما اضافه نمیکنند.

 

پوزیتیویسم ها با بهره گرفتن از این اصل ، متافیزیک و مسائل مربوط به آن را امری مهمل و محال می دانند چرا که امور مربوط به آن در قالب هیچ یک از گزاره های فوق نمی گنجد.

 

از جمله مشهور ترین نمایندگان پوزیتیویسم ردولف کارناپ[۳۰] است.وی معقتد است که هیچ یک از گزاره ها و امور مربوط به متافیزیک حقیقت ندارد چرا که وی قایل ‌به این امر است که هیچ یک از این امور قابل تحقیق پذیری توسط انسان نیست و ‌بنابرین‏ گزاره ها و اموری که توسط انسان قابل تحقیق پذیری نباشند ، فاقد محتوا ، معنا و حقیقت هستند

 

آیر[۳۱] ، یکی دیگر از نمایندگان پوزیتیویسم است.وی نیز به مانند کارناپ معتقد است مسائلی ماورا الطبیعی قابلیت تجربه ی حسی را ندارند و از این رو فاقد معنا هستند.وی بازهم مثل کارناپ اصل تحقیق پذیری یا اثبات پذیری را ملاک قرار می‌دهد و عنوان می‌کند یک امر زمانی برای فرد معنا و حقیقت پیدا می‌کند که وی بتواند آن را به گونه ای تجربی تحقیق و اثبات کند.آیر اضافه می‌کند که منظور وی از تحقیق پذیری ، تحقیق پذیری اصولی و منطقی است و نه صرفا عملی.چرا که برخی امور ممکن است به دلیل فقدان ابزار مناسب تحقیق ، از قابلیت تحقیق پذیری برخوردار نباشند اما در آینده بتوانند از این امکان استفاده کنند.به عبارت دیگر ، برخی امور در برهه ای از زمان ممکن است قابلیت تحقیق پذیری نداشته باشند اما بعدها و با پیدایش ابزار مناسب که بتوان به کمک آن به تحقیق پذیری امور مذکور پرداخت ، قابلیت اثبات و تحقیق پذیری را پیدا کنند.

 

بدین سان مشخص می شود که در دیدگاه پوزیتیویستی ، علوم تجربی از اصالت قابل توجهی برخوردار است.در واقع معرفت شناسی پوزیتیویستی ، مبتنی بر علوم تجربی و حس تجربی است. با توجه ‌به این دیدگاه ، تمامی مفاهیم دینی که مبتنی بر تعلیمات الاهیاتی هستند فاقد معنا بوده و مهمل هستند.چرا که نه از سنخ گزاره های تحلیلی هستند – که بتوان صدق آن ها را در خود آن ها یافت- و نه از سنخ گزاره های تحقیق پذیر یا ترکیبی که بتوان آن ها را از طریق حس و تجربه تحقیق و اثبات کرد.

 

‌بنابرین‏ تا اینجای بحث ، پوزیتیویسم و بویژه پوزیتیویسم منطقی ، متافیزیک و مسائل مربوط به آن را امری پوچ دانسته و به زعم افرادی نظیر آیر ، حتی کوشش افرادی که عمر خود را صرف شناخت امورمتافیزیکی کرده‌اند ، کوششی عبث و بیهوده بوده است.همین امر ‌در مورد گزاره های دینی نیز صادق است.اما ویرانی دیگری که پوزیتیویسم در این عرصه به وجود آورد این بود که مباحث فوق را در حوزه ی اخلاق نیز وارد کرده‌اند.پوزیتیویستها گزاره های اخلاقی را نیز مهمل می دانند و از این رو در این دیدگاه نمی توان از یک نظام اخلاقی صحبت کرد.چرا که طبق مفروضه ی پوزیتیویست ها ،گزاره های اخلاقی نه از جنس گزاره های تحلیلی هستند و نه جزء گزاره های ترکیبی یا تحقیق پذیر.از این رو گزاره های اخلاقی نیز فاقد معنا هستند.

 

بر اساس دیدگاه پوزیتیویست ها که از اصل تحقیق پذیری سرچشمه می‌گیرد ، ماهیت گزاره های اخلاقی به شکلی است که نمی توانند بیانگر حقیقتی از ماورا خود باشند.یعنی ، گزاره های اخلاقی نمی توانند چنان باشند که در آن ها صفاتی بر اشیاء ، اشخاص یا افعال حمل شده باشد.نتیجه انکه گزاره های اخلاقی از جنس گزاره های تحلیلی نیست.از طرف دیگر گزاره های اخلاقی ، از جنس گزاره های ترکیبی یا تحقیق پذیر نیز نیستند.روشن است که نمی توان گزاره هایی مانند (( راستگویی خوب است)) ، (( ظلم بد است )) ، (( خویشتن داری صفتی نیکوست )) و … را به صورت حسی و تجربی تحقیق و اثبات کرد.

 

اما با توجه به موارد فوق باید پرسید در دیدگاه پوزیتیویسم گزاره های اخلاقی چه گزاره هایی هستند؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...