سخن می‌گوید . هرودوت‌ مادها را به‌ شش‌ طبقه‌ی‌ بوزها [۵] ، پارتاسنها [۶]، استروخاتها [۷]، اریزانتها [۸]، بودینها [۹]و مغها [۱۰] تقسیم‌ کرده‌ می‌گوید: این‌ طوایف‌ مردمی‌ چوپان‌ بوده‌ به‌ تربیت‌ گاو و گوسفند و بز و اسب‌ و حتّی‌ سگ‌ گله‌ و محافظ‌ می‌پرداختند (مازندرانی،۸۰:۱۳۵۰) . بنا بر گزارش هرودوت ، امرار معاش اولین قوم مادی بردامپروری و گله پروری استوار بوده است . می توان حدس زد پس از غلبه ی ماد بر قوم آشور ، به دلیل یکجا نشینی ، کشاورزی بر مشاغل مادها افزوده گردد ، بنا براین انتظار ورود محصولات کشاورزی در رژیم غذایی مادها را می توان از نتایج پیروزی بر آشور د یکجانشینی ، قلمداد کرد . از جمله محصولات کشاورزی که نام آنها باسازی شده است می توان به *āzāta-,*āzāti- =گندم ،*aspăti-=یونجه اشاره کرد(باغ بیدی،۱۶:۱۳۹۱) . هرچند به‌ عقیده‌ی‌ گیرشمن‌، وحدت‌ ایران‌ در مقام‌ مقایسه‌ با مصریان‌ و سومریان‌ آهنگی‌ کندتر داشت‌. مصریان‌ و سومریان‌ به‌ مجرد ترک‌ وضع‌ شکارگری‌، به‌ صورت‌ جوامع‌ منظم‌ روستایی‌ و گله‌پروری‌ درآمده‌ حکومتهایی‌ تشکیل‌ دادند. ولی‌ در ایران‌ وضع‌ بدین‌ منوال‌ نبود و ترکیب‌ اجتماعی‌ قوم‌ ماد و وضع‌ طبیعی‌ و اقلیمی‌ ایران‌ موجب‌ شد که‌ وحدت‌ این‌ کشور به‌ کندی‌ صورت‌ گیرد. ایران‌ به‌ وسیله‌ی‌ رودهایی‌ چون‌ نیل‌، دجله‌ و فرات‌ که‌ باطغیانهای‌ سالانه‌ی‌ خود سبب‌ حاصلخیزی‌ مناطق‌ اطراف‌ می‌شدند مشروب‌ نمی‌گردید و از بارانهای‌ سودمند منظم‌ که‌ باعث‌ باروری‌ ناحیه‌ می‌گردد، بهره‌ نداشت‌. در ایران‌ از کهن‌ترین‌ روزگاران‌ مسئله‌ی‌ آب‌ امری‌ حیاتی‌ به‌ شمار می‌رفت‌ و از آنجا که‌ بشر تنها در جایی‌ می‌تواند استقرار یابد که‌ آبیاری‌ امکان‌ داشته‌ باشد، ساکنان‌ ایران‌ پراکنده‌ شدند و تراکم‌ جمعیت‌ این‌ کشور از مصر و بین‌النهرین‌ کمتر بود. پراکندگی‌ تلها یا تپه‌های‌ مصنوعی‌ و بقایای‌ مجتمعهای‌ قدیمی‌این‌ موضوع‌ را به‌ خوبی‌ مجسم‌ می‌سازد. همین‌ وضع‌ طبیعی‌ موجب‌ می‌شد که‌ در هر ناحیه‌ و حتّی‌ در هر ده‌ نوعی‌ استقلال‌ به‌ وجود آید. بدین‌ علت‌ ایران‌ در آن‌ واحد دارای‌ قبایل‌ بدوی‌ یا نیمه‌ بدوی‌ و خانه‌نشین‌ بود – که‌ هنوز هم‌ وجود دارند و لهجه‌ها و رسوم‌ و عادات‌ خویش‌ را حفظ‌ کرده‌اند( گیرشمن،۱۳۴،۱۳۷۱) . بنابراین قوم گله پرور و شبان ماد با لحاظ کردن مساله کم آبی در ایران ، در مناطقی مستقر شدند که به شکلی براین مشکل فائق آیند . مهرپویا بنابرنقل قول ” دوما ” اظهار می دارد : ” اختراعات طی یک سلسله از اتفاقات پدید می‏آیند و تاریخ دقیق و پیدایش آنها را هرگز نمی‏توان یافت ،زیرا هربار در یک محیط صنعتی مستّعد تحقّق می‏یابند.بنابراین بهتر است درپی یافتن محیطهای مساعد اختراع‏ باشیم تا این‏که بدون در دست داشتن‏ هیچ‏گونه مدرکی صرفا بر پایه ی تخیّل،تاریخی‏ برای آنها قائل شویم.سفالگری هنگامی آغاز شد که می‏توانست بوجود آید؛یعنی در دوره ی نخست کشاورزی یا کشاورزی اوّلیه که‏ اقامت کم‏وبیش وجود داشت از گل، ظرف‏هایی می‏ساختند و غلات را انبار می‏کردند (مهرپویا،۱۶۸:۱۳۶۸). پس بعد از کشاورزی ، سفالگری در بین اقوام مادی رواج می یابد . نگارنده معتقد است ، سفال علاوه برتداعی این اندیشه که ظروفی برای خوردن و نوشیدن به شمار می روند ، اشاره به فرهنگ و اقتصاد قوم ماد دارد ، چراکه سفالگری شغلی است که به تبع کشاورزی به مشاغل مادها افزوده می گردد تا هم به اقتصاد مادها کمک کند و هم افقی را در برابر دیدگان ما باز می کند تا برداشتی عمیق تر از فرهنگ معیشتی این قوم داشته باشیم .در ادامه به برخی ازاسنادباستان شناختی مادی اشاره می شود که به اشاره به فرهنگ خورد وخوراک مادها دارد .

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

درباره جامعه ماد در عصر حجر و مس می توان از روی نتایج حفاریهای تپه حصار نزدیک دامغان و تپه گیان نزدیک نهاوند و تپه سیلک نزدیک کاشان و گوی تپه نزدیک رضاییه – کرانه غربی دریاچه ارومیه داوری کرد . در آن عصر سرزمین ماد ، دارای علائم نخستین تقسیم مهمی و اجتماعی کار ، تقسیم کار میان قبایل شبان پیشه و زراعت پیشه پدید آمده بود . در دامنه کوهها از جویها برای آبیاری استفاده می شده و برای نخستین بار غلات محتملاً جو و گندم وحشی و گندم کشت می شده است (دیاکونف ، ۱۳۷۹: ۹۶). کامرون هم اظهار می دارد هنوز هم گندم وحشی در جنوب ماد می روید . گندم [۱۱] در قشر k ، گوی تپه کشف شده است (کامرون ، ۱۹۳۶ : ۸). کاوشهای قرن اخیر در نواحی مختلف فلات ایران و در تپه های ماقبل تاریخ و کشف ابزار و ادوات سنگی و فلزی کشاورزی ، آسیاهای دستی غله خردکنی ، سفالهایی۲ که به اشکال مربوط به عوامل زراعتی ، نباتات و شاخ و برگ و درختان منقوش است ثابت کرد که مردم این سرزمین کهنسال از هزاران سال پیش از طلوع سلسله ی هخامنشی از فنون زراعتی و درختکاری آگاه و بهره مند بوده اند تا آنجا که بسیاری از پژوهندگان و باستان شناسان معتقدند که کشت غلات از فلات ایران و جلگه ی بین النهرین به سایر اقوام و نواحی مجاور و دوردست سرایت کرده است . پارچه های الیافی پوسیده یی پیدا شده در شوش مربوط به هزاره ی چهارم پ . م حکایت از کشت کتان دارد . در روی سفالهای قدینیس همین محل و در تپه سیلک کاشان ، وتپه حصار دامغان و و چشمه علی ری تصویرگل و برگ و شاخه درخت ، مخصوصا گاهی درخت نخل در نقاط گرمسیری نقش شده که از علاقه ی مردم به این درخت حکایت دارد و همچنین اشکال حیواناتی از قبیل گاو و گوسفند و بز دیده شده که توجه به دامداری را تایید می کند (سامی،۱۳۸۹ :۱۶۷). همچنین در ناحیه کنگاور تعداد زیادی محل مسکونی کشف شده که به زمان مادها نسبت داده می شود ، به نظر می رسد که رفاه این مراکز مسکونی معلول کشت گندن به نام شعیر ابلیس ، گندم سفید ، جو پوست کنده دو ردیفه و شش ردیفه ، چاودار ، عدس و انگور بوده است . و ضمن آنکه شکار در کوه های جنگلی کماکان توسط مردم انجام می شده ، وجود تقریباً ۹۵ درصد کل نمونه های استخوان های به دست آمده از نوشی جان مؤید وجود دامداری است . نه گونه جانور اهلی وجود داشته و به ویژه جالب است که مدارک استواری مبنی بر پرورش اسب دست است آخرین نکته وجود نمونه های زیادی از استخوان های پرندگان است که در نوشی جان پیدا شده است ( گرشویچ ، ۱۳۸۵ : ۸۰۳ ) . ازدیگر ارکان اقتصاد جامعه ی ماد دادو ستد و تجارت با سرزمینهای اطراف بود ؛به عنوان مثال بررسی‌های باستان‌شناسی صورت گرفته ، نشان داد که تپه حصار در هزاره‌های چهارم و سوم پیش از میلاد یکی از مراکز مهم تولیدی برای ساخت انواع اقلام صادراتی نظیر اشیای سنگی و فلزی در فلات ایران بوده است. کاوش‌ها ی بعدی با کشف شماری گل‌نبشته به خط میخی بابلی قدیم همراه بود قدمت این گل‌نبشته‌ها به حدود ۲ هزار سال پیش از میلاد برمی‌گردد که شاهد بسیار خوبی بر وجود مبادلات فرهنگی بین تمدن‌های بین‌النهرین و فلات ایران است. کوره های سفالپزی و توده سفال هایی که بر اثر حرارت بیش از حد کوره ، شکل و حالت خود را از دست داده بودند از سه محوطه باستانی چغامیش ، شوش ، ابوفندوا به دست آمده اند . که نشانگر ارتباط تجاری این مراکز با هم است . در گودین تپه نیز عقیده بر آن است که آنجا نه تنها کالاهای صادراتی خود را به سرزمین های کوهستانی زاگرس مرکزی می رساندند ، بلکه به مناطق فلات مرکزی ایران یعنی نقاطی مانند سیلک کاشان نیز می فرستادند .تولید زیاد کاسه های لب داریخته در اندازه های کم و بیش معین که گنجایش آن ۹۰% ، ۶۵% ، ۵/۴۰% یک لیتر بوده است، می رساند که این ظروف ، ظروف پیمانه برای جیره بوده است ، جیره ایی که احتمالاً سازمان اداری محل برای کارگران در سنین مختلف مقرر کرده بود و این سازمان های اداری بر روند مبادلات نظارت داشته اند . یافته هایی چون الواح گلی، مهر ، اثر مهر ، تعداد ۱۳ لوح که ۸ تای آن سالم و ۵ عدد آن شکسته مربوط به الواح ثبت مبادلات تجاری در گودین تپه است (غنچه ، ۱۳۸۱ : ۱۶۶) . دیاکونف می گوید : فراوانی تصاویر دامهای بزرگ شاخ دار و گوسفندان که بر ظروف آن دوره دیده می شود ، از اهمیت خاص دامداری حکایت می کند (دیاکونف ، ۱۳۷۹ : ۹۶). فروشگاه ها و مؤسسات تعاونی جهت آسایش خاطر و ترفیه حال کارگران در هر کارگاهی وجود داشته است، و بدین وسیله کارگران می توانند در طی هفته و ماه اجناس و آذوقه مورد نیاز خود را از قبیل آرد و گوسفند تحصیل کرده ، هنگام دریافت دستمزد طبق نرخ و تعرفه رسمی شاهی بهای آن را مسترد دارند ( سامی ،۲۲۵:۱۳۸۹) . در شوش اسناد اقتصادی کشف شده است مربوط به قرن ۶ قبل از میلاد ، این اسناد مربوط به پرداخت وجه و یا مواجب دسته های گوناگون کارکنان می باشد که به نام مشترک “کورتش” [۱۲]خوانده می شدند . کورتشان مرد و زن و کودکان – دختر و پسر- مشخص بودند . در پرداخت مواجب کورتش ها ، پول نقره همچنین جنس (شراب و گوسفند) تحویل ایشان می شد ، ولی این مواجب جنسی صورت جیره غذایی نداشته است و ظاهراً گیرنده می بایستی اجناس دریافتی را بعداً بفروشد (دیاکونف ، ۱۳۷۹: ۳۰۰). شاپورشهبازی به این نکته اشاره می کند که در گودین تپه که بی شک از نخستین مناطق اسکان مادها است ، در چهار هزار سال پیش از میلاد مسیح ، ظروفی کشف شده است که متضمن این هستند که مادها شراب مصرف می کردند و با آن آشنا بوده اند وی به نقل از هرودوت می گوید : زمانیکه کیاکسار مشغول فتح نینوا پایتخت آشور بود ، سکاها سران ماد را به ضیافتی دعوت کرده و پس از صرف شراب ، همگی را در حالت مستی می کشند (شاپورشهبازی،۱۵۴:۱۳۸۴) .
یادداشت ها
نبود مدرک زبانشناختی، باستان‏ شناختی و تاریخ هنری بدین معنا نیست که‏ مادها وجود نداشته‏اند.نبود مدرکی روشن در میان‏ همه مدارکی که در اختیار پژوهشگران هست و مقارن با آن، عدم اطمینان به همان مدارک اندک‏ باستان‏شناختی،گاهی تردیدی جدّی در موجودیّت تاریخی مادها ایجاد می‏کند (برونو،۳۸:۱۳۷۷)
از سفالگری دوران مادها اطلاعات کافی در دست نداریم.دیا کونوف برای تاریخ دولت ماد دو دوره ی متفاوت قایل است:یکی قبل از پادشاهی بزرگ ماد و دیگری بعد از آن. وی در قسمت تشریح پیشه‏ها ضمن تعریف از هنرهایی‏ بر مفرغ و آهن،از سنگ تراشی و صنعت‏ سفالینه‏سازی نام می‏برد و از سفالین منقّش قبر Bتپه سیلک یاد می‏کند .بهرحال به عقیده ی دیا کونوف در هزارهء دوم‏ پیش از میلاد پیشرفت‏های مهمی در تولیدات و زندگی اجتماعی مردم سرزمین ماد و نواحی‏ مجاور آن یعنی قفقاز و ایران صورت گرفته بود و…چرخ کوزه‏گری در همه‏جا به کار افتاده بود و در شکل ظروف و تزئینات آن و در دیگر مظاهر فرهنگ مادی تغییرات نسبتا مهمّی روی داده‏ بود (مهرپویا،۱۸:۱۳۶۸) .

تصویر۳- ظرف سفالی مادی
تصویر ۴-شماره ۱: ظرف سفالین کشف شده در تل باکون فارس حدود ۴۵۰۰ سال پیش از میلاد
تصویر ۵-شماره ۲: جام یا گلدان سفالین کشف شده در شوش، خوزستان کنونی. حدود ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد

تصویر۶-ظرف آبخوری مادی

تصویر۷- کاسه ی مادی
تصویر۸- قوری از مجموعه ی سیلک کاشان
تصویر۹- خمره های مخصوص آب و غذا که در موزه ی هگمتانه نگهداری می شوند . تصویر۱۰-کوزه ی سفالی مربوط به هزاره ی ۴ پ . م
تصویر۱۱- جام زرین حسنلو تصویر ۱۲- سینی برنزی تصویر۱۳ – تکوک زرین به شکل سر بز مربواط به اوایل قرن ۶ و اواخر هفتم پ . م
۳-۲عادات غذایی هخامنشیان سه رشته کوه مثلثی شکل ،دور تا دور ایران را فراگرفته اند ، در قلب ایران دو کویر پهناور قرار دارند که به شکلی ویژه ایران را غیر قابل نفوذ گردانده است .اما برخلاف این ظاهر محصور ،از طریق گردنه های صعب العبور ،از طریق برخی گلوگاههای طبیعی می توان به این سرزمین وارد شد ،آنچنان که آریایی ها به ایران مهاجرت نمودند . آریایی هایی که به سرزمین پارس آمدند، به گروههایی چون ماد، پارس ،پارت و سکایی تقسیم شدند . پارسیان در حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح به سمت” پارسوماش[۱۳] ” کوچ کردند و در ناحیه ایی حدود کوههای فرعی سلسله جبال بختیاری در مشرق شوشتر و پیرامون مسجد سلیمان کنونی ساکن شدند. نوع معیشت و باورهای فرامعیشتی این تازه واردان با زیست و باورهای یکجا نشینان در تضاد بود.به همین دلیل میان اینان وایرانیان ،ابتدا تقابل و رویایی حاکم می گردد اما سرانجام با استحاله آنان در فرهنگ بالنده ی ایران ،توازن و تعامل برقرار می گردد . به غیر از ناحیه خزری ،سواحل دریاهای جنوبی و مناطق کوهپایه ا یی دربخش اعظم سرزمین ایران ناهماهنگی شرایط زیستی حکم فرماست .موضوع کم آبی بر زیست و فرهنگ ایرانیان بسیار مؤثر بود .اما ایرانیان با حفر کاریز این واقعیت تلخ جغرافیایی به مباره برخاستند نخستین ایرانیان ، با بینش طبیعی خود اصلی ترین عناصر مادی را سر منشأ حیات می دانستند و برای حفظ آب به ایجاد قنات پرداختند . به گواهی تاریخ ایرانیان در مصر قنات حفر کردند . هنگامی که داریوش مصر را فتح کرد ، دستور داد به روش معمول آبیاری در ایران ، قنات حفر کنند و به مناسبت حفر اولین کاریز به دست سیلاکس[۱۴] دریاسالار داریوش جشن مفصلی برپا شد (معتلف ، ۱۳۸۳ :۲۵۶) . به عنوان مثال می توان به متون مواروشو[۱۵] از ایالات امپراطوری هخامنشی اشاره کرد ؛ در این متون به مساله دوبار برداشت محصول در سال اشاره شده است که خود متضمن اندازه و اعتبار آب می باشد که توسط تاسیسات جدید آبیاری و از آن مهمتر , فنون جدید آبرسانی تامین می شده است .استفاده از اصطلاحاتی تازه نظیر GIŠ.APIN و šilihtu-(=دریچه ی آب بند )می تواند مشخص کننده ی نوآوریهای فنی باشد که استفاده ی بهتر از آب موجود را امکان پذیر ساخته است (گرشویچ ،۴۶۲:۱۳۸۵). ناحیه پارس به خودی خود مملو از نعمت های طبیعی بود اما دیگر ایالات امپراطوری هخامنشی با حفر قنات ها و توجه به شرایط جوی خاص آن منطقه از نظر کشاورزی به بالندگی رسیدند . هرودوت با نظری اغماض آمیز جامعه پارسیان اینگونه توصیف می کند : ” پارسیان نه از کاربرد بازار آگاه اند و نه جایی مختص دارند ، پای در بازاری نمی نهند ، چون چیزی برای خرید و فروش ندارند”(هرودوت ،کتاب۱، بند ۱۳۸) ؛ اما در تصویر کوک از اقلیم پارس : “ناحیه معتدل پارس پوشیده از چمن زارها ، مراتع مرطوب ، درختان میوه به خصوص انگور ، باغ ها ، رودهای زلال ، دریاچه ها و گاه بیشه زارهای پر از شکار است “(کوک ،۱۳۸۳: ۳۲۳) ؛ منطقی تر آن است که نوع معیشت پارسیان بسته به زمین بدانیم ،چه به شکل مستقیم دامپروری نیز به آن مرتبط می شود بریان جامعه پارسی را به شکل نیمه صحراگرد یا صورت کشاورز – شبان معرفی می کند : “از کوروش وکمبوجیه به بعد بخشی از ساکنان پیرامون اقامتگاههای سلطنتی یکجا نشین شدند و به فعالیتهای کشاورزی پرداختند . البته کل جمعیت پارسی شیوه ی زندگی صحراگردی یا نیمه صحراگردی را رها نکردند. حتی در دوران متأخرتر هم، منابع کلاسیک امکان شناسایی چندین زیر گروه ، متعلق به قوم پارس را نشان می دهد که به صحراگردی در شعاع کوتاه ، با کشاورزی معیشتی در عمق دره اشتغال داشتند” (بریان،۱۳۵:۱۳۸۶) . به غیر از جغرافیای سرزمین ایران در عهد هخامنشیان ،‌برای تعیین عادات غذایی و مساله خورد و خوراک مردمان ایران ، بایستی به آثار باز مانده از عهد هخامنشیان توجه کنیم . آثار باز مانده از عهد هخامنشیان را می توان به سه بخش تقسیم کرد:
الف)سنگ نبشته های شاهان هخامنشی ب)گزارشهای نویسندگان رومی و یونانی ج)لوحه های گلی به ویژه لوحه های تخت جمشید به زبان عیلامی در هیچ کدام یک از سنگ نبشته های شاهان هخامنشی اشاره ایی به مواد غذایی و عادات غذایی ایرانیان باستان نشده است . گزارشهای مورخان یونانی و رومی گرچه بی اغماض نیست ،اما با حذف اغراق گویی ایشان، می توان تا حدودی به فرهنگ غذایی ایرانیان باستان دست یافت .دسته سوم منابع مستند بازمانده ، لوحه های گلی بی شماری هستند که از خزانه تخت جمشید به دست آمده اند ، و با توجه به این لوحه ها می توان تصویر بهتری از عادات غذایی پارسیان را دریافت .
۲-۳-۱ تخت جمشید و ارتباط آن با خوراک ها
داریوش در سال ۵۱۸ پیش از میلاد مسیح بنای تخت جمشید ، این کوشک باشکوه را آغاز کرد۱ .اما هدف داریوش از ساخت این مجموعه عظیم چه بوده است؟ شهبازی با تاکید بیان می دارد :”هدف داریوش از ساختن این کوشک در سرزمین فارس ساختن پایتختی اداری و سیاسی نبوده است ،بلکه می خواسته مرکزی برای تشریفات ایرانی درست کند”(شاپورشهبازی،۲۲:۱۳۸۴) . سخن هرتسفلد نیز مؤید این مطلب است :”تخت جمشید جایی بوده است که به علت های تاریخی و علایقی ریشه دار،درزادگاه دودمان هخامنشی شناخته شده و نگهبانی گشته و تنها در مواقع برگزاری مراسم و تشریفات خاصی از آن استفاده شده است “(هرتسفلد،۱۹۴۱ :۲۲) .
هینلز نیز براین باور است که تخت جمشید مرکز اجرای مناسک بوده است ؛ یعنی صحنه اجرای جشن سالانه ایی بوده که ملت های امپراطوری در آن گرد می آمدند تا دیون خود را بپردازند و وفاداری خویش را به شاهان نشان دهند (هینلز،۵۴:۱۳۷۳) . الیاده با نگاهی ویژه ، ‌تخت جمشید را محل برگزاری جشن نوروز برمی شمرد : ” داریوش پرسپولیس را همچون پایتخت مقدّسی در نظر گرفت و بنا کرد و آن به برگزاری عید سال نو، نوروز، اختصاص یافت. در واقع، پرسپولیس پایتخت سیاسی بود و از نظر سوق الجیشی اهمیت نداشت و به خلاف پاسارگاد و هگمتانه و شوش و بابل، نام آن را در هیج یک از منابع غربی یا شرقی نمی‌توان یافت.جهان غرب تنها وقتی از وجود پرسپولیس آگاهی یافت که این شهر به دست اسکندر ویران شد.عید نوزوز، در پناه اهورا مزدا، که صورت او بر کتیبه چند دروازه پرسپولیس نقش بود، برگزار می‌شد . این عید مظهر تجدید حیات جهان و پیروزی نیروهای زندگی بر نیروهای مرگ بود که شاه مسئولیت آن را بر عهده داشت و این در داستان پیروزی فریدون ‌بر ضحاک‌، به بهترین وجهی منعکس است (الیاده ،۵۴:۱۳۷۹). بهار نیز براین باور است که تختگاه پارسی از نظر ساختمانی بیشتر در آیین ها و مراسم خاص مورد استفاده قرار می گرفت . جنبه نمایشی آن برای نمایندگان ملل در سطح جهان آن روز بیشتر اهمیت داشت و عظمت و شوکت یک امپراطوری بود و طبیعی است که در مدت کوتاهی از سال که شاه در کاخ پارس به سر می برد ، آنجا به مرکز حکومت تبدیل می شود ، ولی این کوتاه مدت بود (بهار ،۲۴:۱۳۷۲) . اسماعیل پور زمان استفاده از تخت جمشید را بیشترتابستانها می داند و معتقد است که از تخت جمشید به طور موقت در امور سیاسی و مسایل مربوط به حکومت، دربار هخامنشی ، دید و بازدیدهای بین المللی و دیدار با عامه مردم در ایام خاص استفاده می شده است . از سویی آیین هایی چون نوروز و مهرگان در آنجا برگزارمی شده است (اسماعیل پور ،۴۰:۱۳۸۳). گرولد والز زمان استفاده از تخت جمشید را نوروز می داند ومی گوید نمایندگان سرزمین های شاهنشاهی به مناسبت عید نوروز بهترین محصول و فرآورده های کشور خویش را به تخت جمشید آورده و تقدیم شاه می کردند (گرولد والز،۵۴:۱۳۵۲) . گزنفون همچنین از تشریفات جشنی در ایران در قرن چهارم پیش از میلاد، پس از اصلاحات اردشیر دوم، خبر می دهد که به گمان او هرساله برپا می شده است و می گوید که ” در آغاز گروهی از مردان نیزه دار می آیند، سپس گاوان و اسبانی را برای قربانی می آورند…در اواخر برگزاری آیین، و به قول گزنفون نخست همه به مراسم قربانی می پرداختند.” (بهار،۲۵:۱۳۷۲) .
یکی از این نقشهای مقدس بر دیواره های تخت جمشید، نقش شیر – گاو در آپادانا، جبهه ی پلکان شرقی است. به نظر شهبازی ” بهترین تعبیر این صحنه تفسیر نجومی آن است که می توان چنین ارائه داد. چون این مجلس همواره قسمتی از یک صحنه ی کلی است که خود، مراسم سالانه ای را نشان می دهد، پس باید با زمان خاصی از سال رابطه داشته باشد. همه می دانند که از قدیم الایام، شیر یکی از صورت های فلکی و یا برجی نجومی بوده است (برج اسد) و همواره در هنر، نجوم و ادبیات، با خورشید مربوط و بلکه یکی بوده است. در حقیقت هم سر و یال شیر به خورشید ماننده است. گاه نیز از علایم فلکی است (برج ثور) و هنگامی که خورشید به منزل گاو می رسد، بر آن تفوق می یابد. در حدود ۵۰۰ ق. م. ورود خورشید – و بنابراین نماد آن یعنی شیر- به برج گاو در نزدیکی های اعتدال ربیعی (نوروز در تقویم کنونی) بوده است و احتمال این که نقش شیر گاو شکن به این واقعه ی نجومی و در نتیجه به زمان جشن نوروز ربط داشته باشد، زیاد است… (شاپورشهبازی،۱۱۰:۱۳۸۴) . به اعتقاد نگارنده ،آنجا که سخن از مجلس ،ضیافت و اجرای مراسم های باشکوه است ،بی شک می توان از غذا و عادات غذایی میهمانان و پذیرایی کنندگان رد پایی را دریافت .
۲-۳-۲ نقش برجسته ها ی تخت جمشید و ظرف ها
برخی از واژه های فارسی باستان مانند (باجی ، خراگ) به معنای خراج و مالیات است ؛ کنت bāji- را مشتق از ریشه ی سانسکریت bhága- به معنی” بخش ” می داند ( کنت ،۱۹۹:۱۹۵۳) .چه گروهی مسئول دریافت خراجها به صورت جنسی بودند ودر لیست خراجها به دفعات به مواد غذایی چه به صورت محصولات کشاورزی ودام ومحصولات دامی اشاره شده است . “… این خراج گیرهادر آبادی های گوناگون خراج بز و گوسفند می گرفتند … گروهی دیگر گیرنده ی مالیات زمین بودند که کارشان وصول مالیات جو، روغن ، و بز و گوسفند بوده است” (میرزایی،۱۴:۱۳۸۳) .
تصویر۱- صحنه ی باجگذاران تخت جمشید
در پلکان شرقی تخت جمشید ، صحنه آمدن باجگذران سراسر امپراطوری هخامنشی برای شرکت در ضیافتی باشکوه ، به تصویر کشیده شده است.ازلباسها و ساز و برگ ایشان می توان دریافت که آنان نمایندگان سرزمین های گوناگون شاهنشاهی ایران هستند که هریک متاع و کالایی ویژه ایالت خویش مانند حیوانات ،پارچه و ظرف های گوناگونی به همراه خود دارند . بریان قدرت شاه را متکی به اخذ خراج برمی شمرد و سفره ی وی را رنگین از بهترین مطاعهای که برای خراج به او پیشکش می کردند ، می داند . وی به نقل از گزنفون می گوید :”مردم، برای این پارسی ، سراسر خاک را به جست و جوی چیزی که بتواند با لذت بیاشامد، زیر پا می گذراند ، و هزار تن می کوشند چیزی ابداع کنند که اشتهایش را برانگیزد” (بریان ،۳۰۹:۱۳۸۶). این خراجگذران ،ارزشمندترین تحفه های سرزمین خویش را برای پیشکش به شاه شاهان به تخت جمشیدآورده اند : ظروف زیبا و گرانبهایی چون کوزه ایی با دو پیاله ، هدیه ی مادی ها ، پیاله و کاسه هدیه بلخی ها ؛ کوزه ایی زیبا پیشکش ارمنی ها ،پیاله های زرین و سیمین هدیه سوری ها … (کخ ،۱۳۸۶:۱۳۵) ، اندیشه مرغوب ترین خوراکیها و نوشیدنی ها رادر ذهن تداعی می کند . بریان داستانی را از دنیون نقل می کند که : ” رسم بود که بر سر سفر ه شاه تمام خوراکیهای دلپذیر سرزمین های تحت سلطه ، از جمله میوه های نوبرانه را بنهند . چون خشیارشا می پنداشت که شهریاران نمی توانند خوراکی یا آشامیدنی را مصرف کنند . بر این مبنا ، پس از مدتی ، رسمی پا گرفت . ماجرا چنین بود که یکی از خواجگان در میان خوراکیهایی که پس از صرف غذای اصلی می آوردند ، انجیرهای آتیکه [۱۶]را نهاد .خشایارشا پرسید که آنها را از کجا آورده اند و وقتی دریافت که از آتن می آیند ، خریدشان را غدغن کرد تا وقتی که بتوانند بدون ابتیاع ، آنها را بر سر فره خویش داشته باشد . خواجه این کار را بهر آن کرده بود که لزوم لشکرکشی شاه را به آتن یآدآور شود (بریان ،۳۰۹:۱۳۸۶) . وی درواقع تنوع و تجمل سفره شاه بزرگ را نمایش گر قدرت مادی وسیاسی او تلقی می کند هرچند سفره شاه از پرداخت خراج های اقوام مغلوب رنگین می شود .در پلکان کاخهای کوچکتر اغلب خدمتکارانی تصویر شده اند که ظروف غذا یا اشیای مشابهی را برای سفره شاه حمل می کنند . به طور معمول یک یا دو خدمتکار در میانه درب های جانبی و پنجره های کاخ های کوچکتر نقش شده اند که حوله، عودسوز و اشیای متناسب با نیاز اتاق خواب یا اتاق ناهارخوری ویا گرمابه و غیره همراه دارند”(هرتسفلد،۱۹۴۱ : ۲۷۸ ).
ازخزانه تخت جمشید ۳۱۷بشقاب پایه دار و ۵۰ عدد سیینی به دست آمده است . بیشتر این ظروف از سنگ “سرپنتین [۱۷]” است … از بقایای جام ها و پیاله ها چنین برداشت می شود که شاهان ایرانی به ظروف مسی علاقه خاصی داشته وآنها را به طور جدی جمع می کرده اند “(کخ ،۱۳۸۶:۲۱۶). نگارنده با توجه به مساله ازدواجهای خونی دربین خاندان سلطنتی وجود بیماریهای کم خونی را در بین ایشان محتمل می داند ، شاید هخامنشیان غذا خوردن رادر ظروف مسی را برای سلامتی مفید می دانستند ، چه بسا امروزه هم برای کاهش عارضه کم خونی استفاده از ظروف مسی ، تاکید شده است . همچنین ظروف فلزی نوعی شان و منزلت اجتماعی و سیاسی برای صاحبان خود به همراه می آورده است و در مواردی به عنوان ذخیره ی سرمایه و به عنوان پول رایج در مناسبات تجاری به کار می رفته است( موسی تبار ،۱۳۹۰) . از جامها و ریتون ها وآمفورها در سرو شراب استفاده می شده است . با آزمایشات صورت گرفته بر روی ظروف فلزی هخامنشی موجود در موزه متروپولیتن مشخص شده است که این نوع جام ها و جام های مشابه بدون کتیبه برای صرف نوشیدن شراب بکار میرفته و معمولا تا قسمت شانه ظرف پر می‌گشته تا زمانی که جام بر روی یک دست حمل می شده تعادل آن حفظ شود( همان). از دیگر ظروف می توان به قاشق ها و ملاقه ها یی از جنس نقره اشاره کرد ، که اغلب انتهای دسته به شکل اردک ختم شده است . سر در یک مورد از قاشق های پاسارگاد انتهای دسته به شکل سم جانوری چهار پا ساخته شده است (اشتروناخ[۱۸]،۱۹۶۵:۳۲) . ریتون های حیوان شکل دوره ی هخامنشی ازجنس سفال،فلز، سنگ، شیشه و بدل چینی ساخته شده‏ اند ، هیچ ظرفی از این نوع‏ در تخت‏جمشید به تصویر درنیامده است،اما در بین غنایمی که در سال ۴۷۹ پ.م در آتن به نمایش گذاشته شد ریتون های‏ هخامنشی از فلزات گرانبها بود که پس از شکست هخامنشیان‏ از یونانیان به دست آنان افتاد( موری ،۲۴۲:۱۳۷۹) . از جام های نقره کم عمق در مجالس و ضیافت های تشریفاتی و شاهانه در دربار پادشاهان هخامنشی به وفور استفاده می شده که در گزارشات هرودوت به آن اشاره شده است . در مواردی نیز از این ظروف به صورت کامل و یا قطعه قطعه به عنوان پول رایج یا اندوخته وبخشی از ثروت خزانه پادشاهان یا مردم عادی به کار می رفتند،مانند قطعات ظروف فلزی بدست آمده از گنجینه بابل که در سال۱۸۸۲میلادی در حفاری های” هرمز رسام” بدست آمد و در حال حاظر در موزه بریتانیا قرار دارد ( رید،۷۹:۱۹۸۶) . از دیگر ظروف می توان به ظرفهایی اشاره کرد که در صادرات برخی محصولات غذایی مثلا غلات مورد استفاده قرارمی گرفته است . ژان فرانسوا سال – لیون معتقد است در صادرات غلات از کاسه های پارسی استفاده می شده است ؛ یعنی جیره ی روزانه کارگران و مزدوران را در آنها می ریخته اند . در سده های پنجم و چهارم پ . م کاسه های پارسی شمارشان در مدیترانه شرقی بسیار زیاد شد و در واقع این ظروف خود گواه باستان شناختی تجاری “سمول ” یا همان بلغور می باشد (سانسیسی – وردنبورخ ،۲۰۰۰: ۳۲۸ ) همچنین نگارنده به این نتیجه می رسد که ایرانیان در سده های چهارم و پنجم (پ . م) نقش مهمی در تجارت مواد غذایی و شناساندن فرهنگ غذایی خویش به دیگر ملل داشته اند .
۲-۳-۴لوحه های گلی تخت جمشید به زبان عیلامی
پس ازبررسی نقش برجسته های تخت جمشید و ظروف کشف شده ،به بررسی لوحه های خزانه تخت جمشید ، که مهمترین بخش این تحقیق به شمار می رود ، پرداخته می شود . مهمترین گل نوشته های تخت جمشید شامل دو بخش است : یک بخش شامل ۴۹۲ گل نوشته و بخش دوم شامل ۴۵۸ گل نوشته مربوط به اواخر سلطنت داریوش تا اوایل دوره اسکندرمقدونی (کورت،۱۲:۲۰۰۷) .
تصویر۲- مجموعه ایی از ظروف هخامنشی
تصویر۳- یکی از هزاران اسناد پرداخت حقوق به کارگران ساختمانی تخت جمشید
دسته نخست (PTT)[19] شامل ۱۱۴ لوح است که اکثر آنها به چگونگی پرداخت دستمزدهای کارگران با نقره اشاره دارد و دسته دوم (PFT)[20] غالبا یادداشتهای اداری فشرده ایی درباره عرضه ،انتقال و توزیع محصولات طبیعی در جنوب غربی مرکز امپراطوری ایران ، تدارک آذوقه روزانه و ماهانه یا جیره بندی و سهمیه افراد یا گروه های کارگران و نیز هزینه نگهداری حیوانات است (ویسهوفر ، ۱۳۷۷ :۹۰ ). بنابر نظر کورت تعداد بیشماری از این الواح خزانه که در بخش شمال غرب تخت جمشید نگهداری می شوند شامل لیستی از مواد خوراکی کارگران (زنان ، مردان و کودکان ) ،خدمات روحانیون مانند قربانی و … است (کورت،۱۲:۲۰۰۷) . وامقی به این نکته اشاره دارد که تعداد بیشمار لوحه های موجود در خزانه تخت جمشید مؤید آن است که گروه بسیاری در ساخت و ساز بنای تخت جنشید شرکت داشته اند ،که بخشی و گاهی تمام دستمزد کارگران به صورت جنسی پرداخت می شده است. کامرون از سه جنس و هالوک از جنس های دیگر نام می برد . اما در لوح های به دست آمده از اجناسی مانند گوسفند ، شراب و آبجو بیشتر نام برده شده است ( وامقی،۵۷:۱۳۷۵ ) . لوحه های متعدد دستمزد کارگران به شکل گوسفند و شراب نتیجه منطقی وجود تشکیلات گسترده ی دامداری ، مراتع پهناور و تاکستانها و دستگاه های لازم برای شراب سازی است . داندامایف بر این باور است که است که کارگران از سفره کارفرما تغذیه می شدند (داندامایف،۵۶:۱۳۵۸) . ویسهوفر از جیره های بسیار زیادی که به فارناکا – عموی داریوش شاه – داده می شده ،اما با پیدا شدن لوحه PFT:1978:23PFa4) ) معلوم شد سیصد کارگر که برای سر فارناکا کار می کردند ، هم سطح یا فارناکا سهمیه آرد دریافت کرده اند ،در نتیجه ویسهوفر این فرضیه را بی اعتبار تلقی کرد( ویسهوفر،۱۲۵:۱۳۷۷) . در گل نوشته های تخت جمشید از سه طبقه اجتماعی یاد می شود :
الف) طبقه فرادست [۲۱] ب)طبقه گردهیا [۲۲]
ج) طبقه بردگان[۲۳]
طبقه نخست همان پارسیان بودند . طبقه دوم را هینس معادل” خانگیان یا چاکران” ترجمه می کند و با برده در معنای مرسوم متفاوت است . طبقه دومهمان هزاران کارگری بودند که در تخت جمشید کار می کردند ؛و طبقه سوم همان بردگان بودند (هینتس ،۵۱:۱۳۸۲) . شهبازی معتقد است در تقسیمات اجتماعی دوره ی هخامنشی ناروشنی وجود دارد ، زیرا میان ” بنده ” و “کارگرآزاد” گه در تخت جمشید کار می کرده اند ، تمایز مشخصی نیست .بنده ظاهرا یک واژه ی عام بوده و برای هر کسی که به نحوی فرمانبردار و وابسته ی دیگری بوده ، از پایین ترین افراد جامعه گرفته تا شاهزادگانی که در دربار به سر می برده اند ، به کار می رفته است (شهبازی ،۲۷:۱۳۵۴) . گروهی از دریافت کنندگان جیره یک قا و گروهی دیگر ۵/۱ لیتر قا۲ برای انجام کار یکسان دریافت می کردند .یک قا جیره ایی بود که در این گروه به کودکان داده می شد )هالوک ،۱۹۶۹ :۴۹) . هینس جیره های جو ۲۰ پیمانه در ماه را ویژه ی برده گان می داند و بر همین اساس تعداد آنها را بسیار کمتر از کارگران آزاد می داند .بنابر محاسبات وی در برابر ۱۰۰ کارگر آزاد یک برده داشته اند که هیچکدام یک زن نبوده اند . هرگاه این برده گان آزاد می شدند تفاوت جیره ی خود را در مدت برده گی یکجا دریافت می کردند به عنوان نمونه: اسیری سوری در دسامبر ۴۸۰ پ . م آزاد شد و برای سه ماهی که در تخت جمشید کار کرده بود تفاوت جیره ی گوشت و شراب و نقره ی خود را یک جا دریافت کرد (هینتس،۴۹:۱۳۸۲ ). از سویی دیگر کارگران تخت جمشید همه دارای دستمزدهای ویژه ایی بودند امری که برده بودن آنها را منتفی می سازد .بنابراین نگارنده با توجه به شواهد ارائه شده به این نتیجه می رسد که احتمالا نوعی تقسیم کار وجود داشته است ، و هر کس با درجه مهارت و تخصص بیشتر ،جیره ی بیشتری دریافت می داشته است . بریان براین باور است که در شماری از الواح استحکامات تخت جمشید به تحویل جیره های غذا ،نه فقط به کارگران بلکه به کارگزاران و شخصیت های والا مقام پیرامون شاه اشاره کرده است:جیره های روزانه یا جیره های سفررا به دستور شاه یا فرنکه ،که مسئول تشکیلات اقتصادی بود ،از تشکیلات اداری می گرفتند . مطالعه ی الواح نشان می دهد که در این زمینه نیز به لحاظ اقتصادی سلسله مراتبی برای عطایا وجود داشته است ۲(بریان ،۴۹۳:۱۳۸۶). اگر فرضیه ی وجود برده در عهد هخامنشی پذیرفته شود ، دو نکته حائز اهمیت است : یکی آنکه تعداد برده گان اقلیتی بسیار محدود بودند که آزادی آنها به معنای بازگشت تمامی حقوق معوقه ی آنها است و نکته دوم اینکه به هیچ وجه زن به کار برده گی گماشته نمی شده است . بنابرتصور نگارنده هخامنشیان به توانایی جسمانی افراد نیز توجه می کردند ، به همین منظور هیچ زنی به کاری دشوار و خارج از توانش مشغول نبوده است ، سپس در درجه دوم تخصص و مهارت عامل تعیین کننده ی میزان جیره ی افراد است ،هر چند رتبه و خدمات سیاسی افراد ، میزان جیره ی آنها را به نحوی باور نکردنی افزایش می داده است . به عنوان مثال ” گوبریاس ” [۲۴] گرچه زن است اما به سبب آنکه وی یکی از یاران داریوش اول در مبارزه با گئومات مغ در لشکر کشی های شاه علیه اسکیت ها از همراهان شاه محسوب می شد، بدین شکل جیره خویش را دریافت کرده است BAR36″: آرد توسط همسر مردونیه ، دختر شاه ( =گوبریاس) ، برای تهیه آذوقه و ۹ BAR برای هرروز دریافت شد … سال سی و دوم ، ماه دوازدهم (ویسهوفر،۹۲:۱۳۷۷) . علاوه برخدمات سیاسی ،در طبقه ی زنان تخصص و حرفه هم عامل تعیین کننده ی میزان جیره آنان بوده است :” زن های ارشد” ، درست همانند همکاران مرد خود ماهانه ۵۰ پیمانه جو و همچنین سه کوزه شراب دریافت می کنند ، یعنی سی پیمانه (=۱/۲۹ لیتر ). برای مثال جیره ی قاضیان و افسران هم همین قدر بوده است (هینس،۲۵۲:۱۳۸۲) ، یا حتی در برخی اسناد درمی یابیم که زنان جیر هایی بیش از مردان دریافت داشته اند : ” کارگران زن پشپ [۲۵] در لیدومه[۲۶] که در استخدام ایرشه [۲۷]اند و با جیره زندگی می کنند برای یک ماه جیره ی ۲۶۱۵ کوارت غله که ایرتوپیه [۲۸] تهیه کرده بود ، دریافت می کردند.ماه ۵ ، سال۲۱”(بروسیوس،۲۰۲:۱۳۸۱) . مادران نیز جیره های مخصوص دریافت می کرده اند ، حتی زنانی که پسر دنیا می آورده اند دو برابر جیره ایی را دریافت می کردند که زنانی که دختر به دنیا آورده بودند ” :لنونو[۲۹] زنی که فرزند پسر به دنیا آورد ، ده کوارت ۳ شراب دریافت کرد که ایرکزه تهیه کرده بود ، پروکوزیش زنی که فرزند دختر به دنیا آورد ، پنج کوارت شراب دریافت کرد” ( همان ،۲۰۶) . از مجموع شواهد ارائه شده می توان به این نتیجه رسید که نخست ، بی شک کارگران در برابر کار جیره دریافت می کردند ، جیره ایی که شامل مواد اولیه برای تغذیه است ، اما کارگری که روزانه به کار طاقت فرسای ساخت و ساز تخت جمشید مشغول است و باید با غذایی مقوی رفع گرسنگی کند و بنا برمستندات گذشته از سفره کارفرما تغذیه نمی شده ، چگونه به رفع نیاز گرسنگی خویش می پرداخته است ؟ در زمان کوروش بهای یک گوسفند ۲ شکل بود و پس از فرمانروایی این سلسله ، به تدریج قیمت ها بالا رفت بهای حیوانات ترقی کرد و با این محاسبات می توان باور کرد که طبقه کارگر و کم فرد قادر به تهیه گوشت هر روزی نبوده اند . (سامی،۱۳۹:۱۳۸۹ ) . در زمان خشایارشا نوع پرداخت دگرگون شد ، مخصوصا در مورد شراب و گوشت ، نصف تا یک سوم ارزش آن با نقره پرداخت می شد ، پیش از آن هر کسی جنسی بیش از مصرف روزانه اش دریافت می داشت ، می توانست در بازار آن را به فروش برساند (کخ ،۱۳۷۷ :۵۴) .
گرچه با توجه به شواهدی از گل نوشته های خزانه تخت جمشید ،محققان به مساله گرانی اجناس اشاره کرده اند ،اما نگارنده به پرداخت برخی از دستمزد به شکل غیر جنسی و نحوه خرج کردن سکه ها و تامین خوراک روزانه کارگران تخت جمشید توجه دارد . بنابرتصور نگارنده ،در ازای پرداخت دستمزدها به شکل نقدی ،تاسیس بازار یا بازارچه هایی در سرزمین پارس بعید به نظر نمی رسد . بنابر وجود چنین بازارهایی احتمال دارد روستائیانی که در اطراف تخت جمشید زندگی می کردند ، خوراکهایی را به صورت پخته شده و گرم در یک بازار روزانه به صورت دستفروشی به کارگران می فروخته اند و یا با اجناسی که کارگران به صورت دستمزد می گرفته اند ، معاوضه می کردند . همچنین نگارنده به این نتیجه می رسد که احتمالا هخامنشیان با دانش تغذیه آشنا بوده اند ، بدین دلیل که زنان نسبت به مردان توانایی جسمانی کمتری دارند ، از این رو در پست های دشوار و طاقت فرسا به کار گرفته نشد ه اند و نکته دوم گرچه در طبقه زنان داشتن تخصص دو عامل مشخص کننده جیر ه های دریافتی زنان است ،اما یک بانوی باردار یا شیرده با محدودیتهایی که دارند ، شامل دریافت جیره های بیشتری می شدند ، اگرچه مادر پسرزا نسبت به مادر دخترزا از این جهت که نیروی کار جدیدی را به موجب این لوح‌ها ما امروز می‌دانیم که سازندگان تخت‌جمشید را بردگان تشکیل نمی‌دادند بلکه مردان و زنان آزاده‌ای بوده‌اند که به اندازه تخصص خود و کاری که انجام می‌دادند دستمزد می‌گرفتند. زنان در تخت‌جمشید نه تنها کار می‌کردند، بلکه پابه‌پای مردان در کارهای تخصصی و مدیریت شرکت داده می‌شدندبرای ورود به اجتماع ، در بطن خویش می پرورد ، باز رجحان و تقدم دارد و شامل دریافت جیره بیشتری است ، می توان به این نتیجه کلی رسید که هخامنشیان با دا نش تغذیه و تناسب غذا با نیاز قشرهای مختلف جامعه آشنایی داشته اند . ۲-۳-۵ مذهب و عادات غذایی پارسیان ۳ ایران کشوری است که پیشینه ی کشاورزی آن به هزاران سال پ. م می رسد و عقاید مذهبی اش نیز بر توسعه ی امور کشاورزی و گله داری استوار بوده است . کشت وزرع و بار آوردن محصول،کاشتن درخت ، نگهداری از جنگلها، ایجاد نهر و رودخانه، کندن کاریز، سد سازی ،آب رسانی به زمینهای خشک ، ازبین بردن مرداب ها ، از وظایف دینی ایرانیان در دوره های باستانی به شمار می رود .در دین زرتشتی کشاورزی شغلی شریف بوده است کشاورزان از کودکی به فرزندانشان فنون کشاورزی را ازجمله شخم ، بذر افشانی ،آبیاری ، درختکاری ، دامداری ،ازبین بردن علفهای هرز و حیوانات و حشرات موذی وزیان بخش را آموزش می داده اند . خود زرتشت درباره ی کشاورزی و مستعد ساختن زمین مخصوصا زمینهای بایر و شوره زار و به عمل آوردن محصول از چنین زمینهایی ، دستورات بسیاری داده است ، که به نظر نگارنده عامل بسیار مهمی در پیشرفت و تعالی این حرفه بوده است . همگان معابدرا جایگاهی برای دل کندن و رهایی از مادیات می دانند ، اما از گل نوشته ایی که به معابد اختصاص دارد می توان تا حدودی به غذاها و فرهنگ معیشتی طبقه روحانیون جامعه پارسی پی برد . در زمان هخامنشیان معابد دارای املاک بسیار وسیعی بودند و توده هایی از برده گان را در انحصار خویش داشتند . معابد برای تامین نیازهای خود با مردم قرداد می بستند ، به عنوان مثال بنا بریکی از گل نوشته ها ، در یک نوبت برداشت تنها از کشتزار ائانا[۳۰] پنجاه هزار بوشل گندم به پرستشگاه داده شد (اومستد ،۱۳۴۰: ۱۰۸) . در برابر تجمل و تنوع غذاهایی که روحانیون مرفه هخامنشی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...