{وَ آتُواْ الْیَتَامیأَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُواْ الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوبا کَبِیرا} [۴۹۸]
آنگاه پس از چند آیه فرمود:
{وَ ابْتَلُواْ الْیَتَامیحَتَّی إِذَا بَلَغُواْ النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِنْهُمْ رُشْدا فَادْفَعُواْ اِلَیْهِمْ َمْوَالَهُمْ}[۴۹۹]
آنگاهاز خطرناک بودن خوردن مال یتیم پرده برداشت و چنین فرمود:
{إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامیظُلْما إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرا}[۵۰۰]
سپس فرمود: همهانسانها میمیرند. اگر میخواهید با فرزندان شما پس از مرگتان خوشرفتاری کنند، با ایتام دیگران چنین کنید:
{وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُواْ مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعَافا خَافُواْ عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَلْیَقُولُواْ قَوْلاً سَدِیدا} [۵۰۱]
سپس در ذیل آیۀ سوم نتیجه گیری میکند که: چون در جاهلیت عرب جنگ و خونریزى همیشهادامه داشت، یتیم زیاد مىشد، بزرگان و اقویاى عرب دختران پدر مرده را با هر چه که داشتند مىگرفتند و اموال آنها را با اموال خود مخلوط نموده و مىخوردند و در این عمل نه تنها رعایت عدالت را نمىکردند بلکه گاه مىشد که بعد از تمام شدن اموالشان خود آنان را طلاق مىدادند و گرسنه و برهنه رهاشان مىکردند. اینجا است که قرآن کریم با شدیدترین لحن از این عادت زشت و خبیث و از این ظلم فاحش نهى فرمود و در خصوص ظلم به ایتام و خوردن مال آنان نهى خود را شدیدتر کرد. نتیجه این تشدید آن شد که مسلمانان برای رهایی از این مشکلات وعواقب وخیم تصرف در اموال یتیمان، ایتام را از خانههاى خود بیرون کنند تا مبتلا به خوردن اموالشان نگردند. و بعد ازاینکه مشکلشان را به پیامبر گفتند آیۀ ۲۲۰ سورۀ مبارکۀ بقره نازل شد و اجازه داد تا یتیمان را نزد خود نگه دارند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مفسر المیزان در پایان تأکید میکند کهاگر در آنچه گفته شد دقت شود وآیۀ: { وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیتامى فَانْکِحُوا}، را مورد مطالعه قرار دهیم، آن وقت ارتباط آن را با آیه قبلش{ وَ آتُوا الْیتامى أَمْوالَهُمْ} خوب مىفهمم و برایمان روشن مىشود کهان آیه در بین کلام جنبه ترقى را دارد و نهى در آیه قبلى را ترقى مىدهد و معناى مجموع دو آیه چنین مىشود:” در بارهایتام تقوا پیشه کنید، و خبیث را با طیب عوض ننمائید و اموال آنان را مخلوط با اموال خود مخورید، حتى اگر ترسیدید که در مورد دختران یتیم نتوانید رعایت عدالت بکنید و ترسیدید که بهاموالشان تجاوز کنید و از ازدواج با آنها بههمین جهت دل چرکین بودید، مىتوانید آنان را به حال خود واگذار نموده و با زنانى دیگر ازدواج کنید با یک نفر، دو نفر، سه نفر و چهار نفر.
بنابراین جمله شرطیه که:
« اگر ترسیدید که در مورد یتیمان عدالت را رعایت نکنید پس زنان دیگرى را بهازدواج خود در آورید….»
به منزلهاین است که فرموده باشد:
« اگر از ازدواج با دختران بى پدر کراهت دارید، چون مىترسید در بارهانان نتوانید عدالت را رعایت کنید، با آنها ازدواج نکنید و زنانى و دختران دیگرى را به عقد خود در آورید»
بنابراین با این توضیحات هم ارتباط آیۀ دوم با آیۀ سوم مشخص شد وهم ارتباط صدر آیۀ سوم با ذیل آن یا به عبارت دیگر ارتباط شرط با جزای شرط. [۵۰۲]
البته از بررسی صحت وسقم ونقد حدیثی کهاز علی × در این زمینه مطرح شد میگذریم و خوانندگان محترم را به کتب مربوطه ارجاع میدهیم از جمله؛ نزاهت قرآن از تحریف ص ۱۴۱ از ایت اله جوادی آملی، افسانۀ تحریف ص ۲۰۰ از سید احمد مهدوی، مصونیت قرآن از تحریف ص ۱۶۸ از آیت اله معرفت و….
سید قطب نیز بعد از مقایسه جامعۀ جاهلی وجامعۀ اسلامی و نقش اسلام که دارای اصول و ارکان ثابتی است، چرا کههماهنگ با «انسان» است……واین نتیجه که نصوص ثابت قرآنی با آن هستی ثابت بشری روبرو مـیشود وتأکید براینکه: ما هنگامیکه قرآن را میخوانیم، هم نمادها و سیماهای جامعه جاهلی را در پرتو قرآن، آشکارا ببینیم، و هم نمادها و سیماهای تازهای را بوضوح مشاهده نمائیم که قرآن آنها را پدید میآورد و در جامعه نو مستقرشان میگرداند، در ادامه به نمادهای جامعۀجاهلی نیز پرداختهاست
در تفسیر ذیل آیات ۶-۲ چنین مینویسد:
این سفارشهای تند اشاره به چیزی دارند که در جاهلیت عربی وجود داشت و آن تضییع حقوق افراد ضعیف بطور عام و حقوق یتیمان و زنان بطور خاص بود، تا آنگاه که قرآن بیامد و آنها را ذوب نمود و
زدود، ودر میانگروه مسلمانان جهانبینیها و اندیشههای تازه…… پدیدار و برقرار کرد.
سپس در ذیل آیۀ ۳ روایتی را از عایشه با این مضمون نقل میکند که: مـراد دخـتر یتیمیاست که تحت سرپرستی سـرپرست خود بزرگ مـیگردد، و سرپرست او میخواهد با وی ازدواج کند، بدون این که در مهریهاش عدالت بکار ببرد، و همان مهریهای را بدو بدهد که دیگران بدو میپردازند. این بـود که چنین سرپرستانی نهی شدند از این که با چنین دخـترانی ازدواج کنند، مگر این که با ایشان دادگری نمایند و بالاترین مهریه مـرسوم را بدیشان بپردازند…
وتأکید میکند که: سخن عایشه گوشهای از بینشها و روشهایی را به تصویر میکشد که در دوران جاهلیت، حاکم بر محیط بوده و بعدها در جامعهاسلامیبر جای ماندهاست و بعدها قرآن شرف نزول پیدا میکند و از آنها نهی میفرماید
بنابراین منظور از آیۀ {وَإِنْ خِفْتُمْ أَلا تُقْسِطُوا فِی الْیتَامَى }مساله دوری ازگناه و پرهیز از خطا و هراس از خدا است که سرپرست باید خویشتن را بدانها بیاراید و بپیراید، هرگاه که وسوسه درون او را بر آن داشت که با دختر یتیم تحت سرپرستی خود دادگری را مراعات ننماید. نص آیه هـم مـطلق است و مـوارد دادگری را معین و مقید نمیسازد. بلکهآنچه مورد نظر است، خود دادگری است و بس.
سپس ارتباط این آیه را بآیۀ قبلی روشن میکند که: در آیه پیشین گذشت کـه فرموده خداوندی هـمهاین رهنمودها را به رشـته میکشد و ردیف میدارد، آنجاکه میفرماید:
{إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیکُمْ رَقِیبًا}.
بنابراین، همانطور که در آیۀ دوم تأکید شده که عوض کردن مال بی ارزش خود با مال مرغوب و با ارزش یتیمان و نیز خوردن آنها گناه بزرگی است در این آیه نیز میخواهد بگوید که، وقتی که سرپرستان دختران یـتیم در خود، توانائی دادگری با آنان را نمیبینند، مصلحت آن است که با زنان دیگری ازدواج کنند، و کاملا با شک و شبهه و ظن وگمان فاصله بگیرند. چون قطعا خداوند نگهبان آنها هم هست این کار نیز گناه بزرگی است.
سپس در ذیل{فَانْکِحُوا مَاطَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَهً} دربارۀ فلسفۀ خوب و بارزش، تعدد ازواج بحث نموده و ضمن تأکید بر برنامۀ اسلام که:
آمده است نه برای ایـن کهازادی و بیبند و باری ببارآورد، بلکه آمدهاست تا حد و مرزی تعیین کند. اسلام نیامدهاست تا زمام کار را به دست هوی و هوس و اراده و خواست مرد سپارد، بلکه آمده است تا تعدد ازواج را منوط به عدالت و مقید به دادگری سازد، و در صورت عدم رعایت عدل و داد، اجازه و رخصت داده شده بازپس گرفته میشود و قدغن میگردد.
مجدداً بهارتباط این قسمت از آیهاشاره میکند که حتی اگر در ازدواج با زنان دیگری هم دیدید که نمیتوانید دادگری کنید بدانگاه کـه دو یا سه یا چهار تا را بهازدواج درمیآورید، تنها یکی را به همسری بپذیرید، و یا به کنیزان خود بسنده کنید. «این کار سبب میشود که کمتر دچار کجروی و ستم شوید و فرزندان کمتری داشته باشید».یعنی این عمل باعث میشود که چه بسا ستم نکنید و کژ راهه نروید. بدین منوال روشن مـیگردد که عدالت خواهی و دادگریجوئی پیش قراول این برنامه بوده و هدف هر جزئی از جزئیات آن است.[۵۰۳]
ارتباط و تناسب آیات به دلیل وحدت موضوعی (هدف) در سوره
تعریف وحدت موضوعی
وحدت موضوعی بدین معناست کههر سوره یک یا چند محور و موضوعی محدود و کلی دارد، که تمام آیات یک سوره به گونهای منشور وار در جهت آن موضوع یا موضوعات در حرکتند.[۵۰۴]
منظور از وحدت موضوعی همان وحدت غرض یا هدف است. تعابیر دیگر همچون «وحدت سیاق»، «هدفمندی سورهها» و یا «ساختار هندسی سورهها» و غیره نیز همگی بر همین نکته مشترک دلالت میکنند.
این محور کلی همان هدف اساسی سوره به شمار میرود و اهمیت کار یک مفسّر به پیدا کردن این محور است.
میتوان گفت که یکی از معیارها و مبانی مهم و مشکل اما ممکن برای فهم یک متن، پیداکردن محور و موضوع اساسی آن متن است و دربارهایات و سور نیز یک مفسّر باید معنای اصلی آن محور و موضوع را کشف کرده تا بتواند متن را تفسیر نماید.
نکتهای دیگر که باید یادآوری کنیم این است کهاین موضوع نیز مانند بحثهای گذشته، با توقیفی بودن ترتیب آیات و سورههای قرآن پیوند محکمیدارد
برخی نیز معتقدند که: همین وحدت موضوعی است که وحدت سیاق سوره را تشکیل میدهد و مسألهاعجاز در همین نکتهاست که پراکندگی در نزول، عدم تناسب را اقتضاء میکند با آن که تناسب و وحدت سیاق در هر سوره به خوبی مشهود است و بر خلاف مقتضای طبع پراکندگی در نزول میباشد ودلایلی نیز برای این مسالهاوردهاند.[۵۰۵]
باید خاطر نشان کرد که بحث وحدت موضوعی همان بحث تناسب و ارتباط بین آیات نیست چون وحدت موضوعی بدنبال پیداکردن یک یا چند موضوع اساسی است که تمام آیات یک سوره حول آن بچرخند. اما تناسب آیات بدنبال پیداکردن ارتباط یک یا چند آیه مجاور هم، یا غیر مجاور است.
اما با وجود این، وحدت موضوع و غرض یک سوره دال بر ارتباط وهماهنگی معنایی آیات آن سورهاست. چون بدون وجود تناسب محتوایی و نبود یک وحدت رویه در آیات، بحث وحدت موضوعی سورهها بحثی بی نتیجه خواهد بود.
یکى از مهم ترین قواعدى که بقاعی در خصوص ارتباط آیات وسورهها بیان کردهاست توجه به غرض سورهاست او مى گوید: «قاعده کلى اى که در شناخت مناسبات آیات در تمام قرآن مفید است آن است که در غرضى که سوره در جهت آن سیاق یافته دقت کنی.»[۵۰۶]
وی معتقد است کهاین نظریه مفسر را یاری میدهد تا در پرتو غرض اصلی سوره تناسب میان آیات را نیز دریابد. پس کشف غرض اصلی سورهابزار مطمئن برای شناخت مناسبتهای آیات است.[۵۰۷]
گفتیم که عدهای از دانشمندان و مفسّران اسلامی و بیشتر خاورشناسان از آنجا که قرآن را کتاب فاقد نظام و پیوستگی میدانند، متعرض این بحث نشده و بر این باورند که محتوای قرآن کریم عبارت از مطالبی است که با سبکی پریشان و گسیخته و بیگانه از یکدیگر فراهم آمدهاست و هر چند آیه از آیات یک سوره درباره موضوع مستقل و جداگانهای است که هیچ ارتباطی با موضوع آیات مجاور ندارد. زیرا هر دسته از آیات به تناسب خاصی نازل شدهاست و تنها بین آیاتی که در یک مرحله نازل شدهاند میتوان به دنبال تناسب و ارتباط بود آنها براین باورند که تلاش برای یافتن غرض اصلی هر سوره، تلاش ناکامیاست کهاز یکسان پنداری و مقایسه نا بجای قرآن با کتب بشری پدید آمدهاست و اصولاً سبک قرآن و رمز اعجاز آن در همین پراکندهگوئی و از شاخهای به شاخهای دیگر پریدن است.[۵۰۸] اما با وجود این عدهای زیادی از مفسّران اسلامی به این موضوع اعتقاد داشته و این بحث را مورد توجه قرار دادهاند. از جملۀ این تفاسیر؛ تفسیر المنار بود که توسط محمد عبده نوشته شد بطوری که برخی معتقدند: وی اصرار داشت که کشف هدف سوره، به مفسر کمک میکند تا به طور دقیق به معانی آیات نزدیک شود و معارف قرآن را درک کند. شاگرد وی سید رشید رضا نیز در «تفسیر المنار» این نظر استاد را به خوبی توضیح داده است.
بعد از او شیخ محمود شلتوت در تفسیر القرآن الکریم که ده جزء اول قرآن است تحت تأثیر روش المنار قرار گرفته وتلاش کرد اهداف ومقاصد سوره را مشخص وبراین اساس به تفسیر آیات بپردازد. برخی دراین باره میگویند که: وی معتقد بود کههمۀ آنچه در قرآن است اگر چه مکانهای نزول آن متفاوت و احکام و سورهها متعدد باشد وحدتی دارد که در عمل قابل تفکیک نیست ونمیتوان بعضر را گرفت و بعضی را کنار گذاشت.[۵۰۹] وبعد از ایشان سید قطب با نوشتن کتاب تصویر هنری قرآن، ونیز تفسیر فی ظلال القرآن ومحمد عبداله درّاز درتفسیر النباء العظیم و…. علامۀ طباطبایی در تفسیر المیزان بهاین مساله پرداختند.
پس میتوان گفت از مهمترین فواید این بحث پاسخ به شبهات و سوالاتی است که درباره گسستگی و ناپیوستگی آیات و سور قرآن از طرف برخی از دانشمندان علوم اسلامیو مستشرقان مطرح شدهاست.[۵۱۰]و هم چنین معرفی کردن یکی از جنبههای اعجاز قرآن در پرتو وحدت موضوعی سورهها میباشد.
البته این بحث نیز مانند همۀ بحث های علوم قرآنی موافقان و مخالفانی دارد که هر کدام نیز برای خود ادلهای ارائه میدهند که در اینجا مجال بررسی همه آنها نیست.[۵۱۱]
بنابراین یکی دیگر از انواع ارتباط بین آیات، ارتباط به دلیل وجود موضوع و غرض واحدی است که آن سوره دنبال میکند. به عبارت دیگر، آیات یک سوره به دلیل وجود یک هدف مشخص و مستقل در هر سوره، با یکدیگر تناسب وارتباط دارند. بنابراین برخی از مفسران هماهنگی و انسجام محتوایی قرآن را در غالب غرض سوره دنبال نمودهاند بهاین صورت که مشخص میکنند که چگونه یک سوره با سوره قبل از خود در هر سوره، یک آیه با آیات قبل و بعد از خود در قالب غرض سورهارتباط و انسجام دارند.
[یکشنبه 1401-04-05] [ 01:05:00 ق.ظ ]
|