عابدی (۱۳۸۱) نیز تقسیم بندی کارآفرینی را به صورت کارآفرینی اجتماعی و اقتصادی ارائه میدهد:
کارآفرینی اجتماعی: کارآفرینان اجتماعی، نگرشهای خلاقانه ای برای حل مسائل اجتماعی و ایجاد ارزش اجتماعی به کار میبرند و دارای ویژگی های خاص خود، یعنی عاملان تغییر در بخش اجتماعی، پذیرش مأموریت برای ایجاد و بقای ارزش اجتماعی، شناسایی و ترغیب فرصت های جدید، به کارگیری فرایند مستمر نوآوری و اقدام جدی به وسیله منابع در دسترس که در نهایت به ارزش سازی اجتماعی و بقای مؤسسه اجتماعی منجر میگردد، میباشند.
کارآفرینی اقتصادی: اکثر مطالعات و پژوهش ها در زمینه کارآفرینی به مفهوم اقتصادی آن است. کارآفرینان اقتصادی، جستجوگر فرصت ها و هماهنگ کننده خلاق منابع برای رسیدن به سود هستند. آن ها عامل اصلی ایجاد ثروت، تولید کالا ها و خدمات در یک دوره معین و ایجاد اشتغال برای خود و جامعه به شمار میروند.
مجدم (۱۳۷۹) در مجله برنامه و بودجه، کارآفرینی را به مولد و غیر مولد تقسیم کردهاست. کارآفرینی مولد به معنای ارائه دانش جدید یا ترکیب جدید از دانش قدیمی به شیوه ای کاملاً بدیع به منظور بهبود عملکرد اقتصادی و کارآفرینی غیر مولد، به این معنا که گاهی افراد یا واحدها با بهره گرفتن از اطلاعات نامتقارن، ایجاد موانع قانونی برای ورود رقیبان یا تقویت یک موقعیت انحصاری از طریق محدودیت های سیاسی، مالی یا دیگر محدودیت های سازمانی در مقابل ورود رقیبان بالقوه، دست به فعالیت سود جویانه میزنند. (رانت جویی)
هم چنین در تقسیم بندی شرکت های خود مختار تحت پوشش، از شرکت های خود مختار تجدید ساختاری و شرکت های خود مختار کارآفرینانه نام برده شده است. در حقیقت شرکت هایی را خود مختار تجدید ساختاری میگویند که از تجدید ساختار سازمانی مادر به وجود میآیند، هم چنین شرکت هایی را خود مختار کارآفرینانه نامیده اند که کارکنان خلاق و کارآفرین (فردی یا گروهی) در یک سازمان مادر به قصد به کارانداختن و بهره برداری از تجارب استفاده نشده و ایده های جدیدشان تأسیس میکنند. لذا بر عکس شرکت های خودمختار تجدید ساختاری فرایند تشکیل آن ها فرایندی از پایین به بالا دارد (مجدم، ۱۳۸۰).
۲-۱۰) سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی
واژه کارآفرینی در طول زمان همراه با تحول شیوه های تولید و ارزش های اجتماعی دچار دگرگونی و افزایش مفاهیم در برگیرنده شده است. از آنجا که بررسی این تحولات و موارد کاربرد این واژه تا حد زیادی در راستای توسعه نظریه کارآفرینی حرکت کردهاست، می توان تاریخچه تحولات مفهوم کارآفرینی را به پنج دوره تقسیم نمود.
۲-۱۰-۱) دوره اول: (قرن ۱۵و۱۶میلادی،صاحبان پروژه های بزرگ)
اولین تعاریف کارآفرینی در این دوره ارائه می شود، در این دوره هم زمان با دوره قدرتمندی ملاکین و حکومت های فئودالی در اروپاست. کارآفرین کسی است که مسئولیت اجرای پروژه های بزرگ را بر عهده میگیرد و البته در این راه مخاطره ای نمی پذیرد. زیراعموماً منابع توسط حکومت محلی تأمین می شود و او صرفاً مدیریت میکند. نمونه بارز کارآفرین در این دوره معماران ساخت کلیسا، قلعه ها و تأسیسات نظامی هستند (شاه حسینی و کاوسی، ۱۳۸۸).
۲-۱۰-۲)دوره دوم : (قرن ۱۷میلادی، مخاطره پذیری)
در این دوره هم زمان با شروع انقلاب صنعتی بعد جدیدی به کارآفرینی اضافه شد؛ مخاطره.
کانتیلون یکی از اولین محققین این موضوع، کارآفرینی را این گونه تعریف میکند: کارآفرین کسی است که منابع را با قیمتی نامشخص و تضمین نشده می فروشد، از این رو مخاطره پذیر است. کارآفرین در این دوره شامل کسانی نظیر بازرگانان،صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی میباشد (میرزا محمدی و همکاران، ۱۳۸۷).
۲-۱۰-۳)دوره سوم: (قرون ۱۸و ۱۹میلادی و اوایل قرن بیستم متمایز کارآفرینان ازدیگر بازرگانان صحنه اقتصاد)
در این دوره ابتدا کارآفرین از تأمین کننده سرمایه متمایز میگردد. یعنی کسی که مخاطره میکند با کسی که سرمایه را تأمین میکند، متفاوت است. ادیسون به عنوان یکی از کارآفرینان این دوره پایه گذار فن آوری های جدید شناخته می شود ولی او سرمایه مورد نیاز فعالیت های خود را از طریق اخذ وام از سرمایه گذاران خصوصی تأمین میکرد. هم چنین در این دوره میان کارآفرینان و مدیر کسب و کار نیز تفاوت گذارده می شود. کسی که سود حاصل از سرمایه را دریافت میکند با شخصی که سود حاصل از توانمندی های مدیریتی را دریافت میکند، تفاوت دارد (امیری، ۱۳۸۸).
۲-۱۰-۴)دوره چهارم: (دهه های میانی قرن بیستم میلادی- نوآوری)
“مفهوم نوآوری در این دوره به یک جزء اصلی تعریف کارآفرینی تبدیل می شود. این مفهوم میتواند شامل همه چیز، از خلق محصول جدید تا ایجاد یک نظام توزیع نوین یا حتی ایجاد یک ساختار سازمانی جدید برای انجام کارها باشد. اضافه شدن این مفهوم به خاطر افزایش رقابت در بازار محصولات و تلاش در استفاده از نوآوری برای ایجاد مزیت رقابتی درکسب و کارهای موجود و بقای آنهاست.
۲-۱۰-۵)دوره پنجم: دوران معاصر (از ۱۹۸۰ تا کنون) رویکرد چند جانبه
در این دوره هم زمان با موج جدید ایجاد کسب و کارهای کوچک و رشد اقتصادی و شناخته شدن کارآفرینی فقط از دیدگاه محقق اقتصادی مورد بررسی قرار می گرفت، ولی در این دوره توجه جامعه شناسان و روان شناسان نیز به این رشته معطوف گردید. عمده توجه این محقق برشناخت ویژگی های کارآفرینان و علل حرکت فرد به سوی کارآفرینی است” (همتی، ۱۳۸۸: ۴۹).
۲-۱۱) نظریه های کارآفرینی
نقطه آغاز نظریه پردازی در مورد کارآفرینی به دهه ۱۹۵۰و ۱۹۶۰ میلادی بر میگردد که این امر در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ با سکون رو به رو شده و از اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی باز توجهات نظریه پردازان مکاتب مختلف به سوی بحث کارآفرینی معطوف شد و بر این اساس اندیشمندان مختلف علوم اقتصادی، جامعه شناسی، روان شناسی، مردم شناسی و مدیریت به این موضوع پرداختند. از یک دیدگاه نظریه های کارآفرینی را میتوان در سه گروه تقسیم بندی کرد: الف) نظریه های اقتصادی ب) نظریه های جامعه شناختی و روان شناختی ج) نظریه های مدیریتی
۲-۱۱-۱) نظریه های اقتصادی