و از این طریق آدمی را می‌فریبد، زیرا تخیلات بشر را تحریک می‌کند و او را به اشتباه از حقیقت دور می‌کند و از مرتبه انسانی به حیوانی تنزل می‌دهد و در مسیر حیوانیت ترغیب می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید:
«ان الشیطان کان للانسان عدو میبنا.»[۶۰۶]
انسان باید به خدا پناه ببرد و دائما از او برای مبارزه با شیطان کمک بخواهد. قرآن شیطان را خوار کننده انسان می‌داند: «وکان الشیطان للانسان خذولا».[۶۰۷] شیطان قسم خورد که آدمی را از انسانیت ساقط کند و به بیراهه کشاند و در غفلت و بی‌خبری عمر گران‌مایه‌اش را هدر دهد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۴-۴-۹٫آرامش روان
یکی دیگر از آثار دعا آرامش روانی است، زیرا دعا غم‌ها و ناراحتی‌های انسان را زایل می‌کند و با بیان گرفتاری‌ها و درد دل‌هایش با خداوند به آرامش می‌رسد. می‌دانیم هرگاه انسان دچار مشکلی می‌شود دوست دارد با کسی در میان گذارد و حتی اگر آن شخص نتواند مشکلش را حل کند، ولی همان درد دل و بازگوکردن گرفتاری‌ها باعث آرام و سبک‌شدن عقده‌های روانی او می‌شود و چه کسی بهتر از خدا و نزدیک‌تر از او به بنده می‌تواند باشد، تا با او درددل کند و غم دل را با او در میان گذارد.
«ان الله یحول بین المرء و قلبه: خداوند (به اندازه‌ای به شما نزدیک است) میان انسان و قلب او حائل می‌شود.»[۶۰۸]
و چه قدرتی عظیم‌تر و برتر از خداوند و چه دوستی رئوف‌تر و مهربان‌تر از او برای انسان می‌تواند باشد، درحالی‌که سرنوشت و تقدیر انسان در دست خداوند است و او می‌تواند بهترین‌ها را برایش مقدر کند و ناراحتی‌ها و گرفتاری‌هایش را برطرف کند، پس با اعتقاد به این مسئله که هرگاه انسان بخواهد می‌تواند با این دوست رئوف و قدرتمند رابطه برقرار کند، با او صحبت کند و نیازهایش را بطلبد، سبب آرامش روان اوست و همه اضطراب‌ها و نگرانی‌ها از فرد دور می‌شود و شخص در کمال آرامش به زندگی خود ادامه می‌دهد و به بندگی و عبادت خداوند می‌پردازد.
به اعتقاد دکتر کارل «نیایش اگر به‌صورت مداوم و با ایمان قلبی همراه باشد اثرش بهتر نمودار می‌شود و این اثر تا اندازه‌ای با اثر غدد داخلی مانند آدرنالین و تیروئید شبیه است و منجر به نوعی تغییرات روانی و بدنی می‌گردد که به‌تدریج خود را نشان می‌دهد، گویی در عمق وجدان آدمی چشمه نوری فروزان می‌شود که در پرتوی آن خود را چنانچه هست می‌بیند.»[۶۰۹]
با بازشدن چنین چشمه نوری پرده از جلوی چشم فرد برداشته می‌شود و متوجه لغزش‌ها و غرور و حرص خود می‌شود، بدین سان برای انجام وظایف اخلاقی و انسانی‌اش آماده می‌شود، وقتی به این مرحله رسید عنایت خداوند شامل حالش می‌شود و آرامش درونی در اعمال عصبی و اخلاقی او حاصل می‌شود و در برابر سختی‌ها و محرومیت‌ها و نیز صبر در برابر شکست‌ها و بیماری‌ها تحمل او فراوان می‌شود که این بالا رفتن ظرفیت و صبر و بردباری باعث ایجاد آرامش روانی در وی می‌شود.[۶۱۰]
هرچه انسان آرامش روان بیشتری داشته باشد بر جسمش نیز تأثیر می‌گذارد و از نظر جسمی نیز سلامتی‌اش به مخاطره نمی‌افتد. بنابراین دعا اثرات درمانی نیز دارد و باعث سلامت روح و جسم می‌شود کارل اکسیس می‌گوید: «نیایش در جسم و روح، تأثیر می‌گذارد و البته این تأثیر به کیفیت، شدت و دفعات تکرار و تواتر نیایش بستگی دارد.»[۶۱۱]
۴-۴-۱۰٫ آثار اجتماعی
کسی که دعا می‌خواند و با معبود خویش سخن می‌گوید، خود را فقیر و ناچیز می‌داند و پرده از حرص و طمع و خودخواهی‌هایش برداشته می‌شود. او خود را در پیشگاه خدا حاضر می‌بیند و سعی می‌کند پس از اعتراف به خصلت‌های ناپسند و گناهانش، از آنها توبه کند و دیگر به‎سمت آنها نرود، بلکه اعمال شایسته انجام دهد تا باری تعالی او را بپذیرد؛ بنابراین در این مرحله به سلامت روح و جسم نایل می‌شود و مراقب رفتارهای خود است. چنین شخصی تلاش می‌کند ضمن اینکه به خودش ظلم نکند، به اطرافیان و اجتماعش نیز ظلم و ستم نکند و حقوق آنها را نیز رعایت کند و در عین اینکه برای خودش از خداوند تقاضای سعادت و خوشبختی می‌کند، برای خانواده و در نهایت برای اجتماعش نیز طلب خوشبختی می‌کند. او از خدا می‌خواهد که جامعه‌اش را از انحطاط و ضعف برهاند و جامعه‌ای سالم و پویا و به دور از ضعف و سستی و ظلم و ستم داشته باشد و خود نیز تلاش می‌کند تا اجتماعش را بسازد و در راه تحقق‌یافتن جامعه‌ای سالم و پویا کوشش ‌کند.
در ادعیه شیعه مخصوصاً از زمان امام سجاد که حکومت جور و ستم بر پا بود و خفقان همه جا را فرا گرفته بود، امام سجاد از طریق دعا نمونه‌های اخلاقی و اجتماعی را به شیعیان آموزش می‌داد و آنها را با موازین اخلاقی و اسلامی مخصوصاً در دعاهای صحیفه سجادیه آشنا می‌فرمود.
در دعای صحیفه سجادیه امام چنین می‌فرمایند: «مرا به زینت صالحان و شایستگان آراسته فرما و زیور پرهیزگاران را به من بپوشان، با گستردن عدل و داد و فرونشاندن خشم و خاموش‌کردن آتش دشمنی و گردآوردن پراکندگان و اصلاح فساد بین مردم و آشکارکردن خیر و نیکی، پنهان‌کردن عیب و زشتی، نرم‌خویی و فروتنی و خوش‌رفتاری و سنگینی و خوش‌خویی، پیشی‌گرفتن نیکی، برگزیدن احسان بی‌آنکه جزای احسانی باشد، سرزنش‌کردن به غیر مستحق، حق‌گویی اگرچه سخت و سنگین باشد، کم‌شمردن نیکی در گفتار و کردارم اگرچه بسیار باشد.»[۶۱۲]
در این بخش از دعا امام نمونه‌هایی را ذکر می‌کند که رعایت آنها به اصلاح اجتماع و جامعه می‌ انجامد.
در دعای مکارم الاخلاق نیز امام به اصلاح اجتماع و آثار اجتماعی دعا تذکر می‌فرماید و از طریق دعا و نیایش خواهان رعایت حقوق خویشاوندان و دوری از کینه‌ورزی برای رسیدن به آرامش و امنیت بین اقوام است.
«و ابدلنی من بعضه اهل الشّنان المحبه و من حسد اهل البغی الموده و من ظنه اهل الصلاح الثقه و من عداوه الا دنین الولایه و من عقوق ذوی الارحام المبره و من خذ لان الاقربین النصره و من حب المدارین تصحیح المقه و من رد الملابسین کرم العسره و من قراره خوف الضالمین حلاوه الامنه: و کینه کینه‌توزان را به دوستی و محبت مبدل ساز و حسد اهل ستم را به دوستی، و بدگمانی مردم شایسته را به اطمینان و اعتماد و از دشمنی نزدیکانم به دوستی، و آزار و عقوق ارحام و خویشاوندانم به احسان، و خوارکردن نزدیکان من به یاری‌دادن و دوستی ظاهری اهل مکر و مدارا با من به محبت حقیقی مبدل ساز، و دور گردان معاشرانم را به خوش‌رفتاری و تلخی ترسم از مردم ستمکار را به شرینی امنیت مبدل ساز.»[۶۱۳]
نتیجه آنکه در ادعیه مخصوصاً دعاهای شیعی اگر شکل دعایی آنها را برداریم سراسر دستور اخلاق و دستور زندگی اجتماعی است، انسان را متوجه ضعف‌ها و ذلت‌هایش می‌کند، راه‌های سعادت و خوشبختی و رستگاری را پیش روی انسان قرار می‌دهد و با آثار تربیتی که از خود بر جای می‌گذارد انسان را مطابق با اصول اسلامی و انسان سازی تربیت می‌کند.
۴-۵٫ نظام اخلاقی
برای بررسی نظام اخلاقی در ادعیه و مناجات‌های شاعران ابتدا باید تعریف روشنی از نظام اخلاقی داشته باشیم.
۴-۵-۱٫ تعریف نظام اخلاقی
«نظام اخلاقی رشته و رابطه‌ای است که میان علم و قواعد و روش‌ها، دیدگاه‌ها و واقعیت فساد و گرایش‌های منحط، خوی و خلق، حال، اندیشه، عمل و قول هماهنگی برقرار می‌کند. در واقع حال و احساس و اندیشه و خیال و قول و فعل و خوی و صفات آدمی را تبدیل می‌کند.»[۶۱۴]
طبق این تعریف نظام اخلاقی نظامی است که به وسیله علم و قواعد و روش‌ها، فسادها، پستی‌ها و انحطاط‌ها را تبدیل به خوی و صفات پسندیده و ارزش‌ها می‌کند.
۴-۵-۲٫ نظام اخلاقی و جایگاه آن در بین نظام‌های دیگر
«نظام‌ها همچون رشته‌ای است که احکام خود را در بر می‌گیرد. این نظام‌ها از نظام تربیتی شروع می‌شود. در این نظام‌ها همراه کلیدها، روش‌ها و مدرک‌ها به عقیده‌ها و اخلاق می‌رسیم.»[۶۱۵]
نظام اخلاقی با تمام نظام‌های دیگر مرتبط است. نظام‌هایی مانند اجتماعی، حکومتی، اقتصادی، قضایی و دارایی. انسانی که هدایت یافت و ایمان به خدا آورد، هنگامی که معرفت خدا را پیدا کند محب خداوند می‌شود و این محبت بر انگیزه‌ها، نیت‌ها، حرکت‌ها و اعمالش اثر می‌گذارد، همچنین بر روابط و پیوندها که خود از مباحث اجتماعی، تربیتی و سیاسی هستند و در پی آن نظام تربیتی و اخلاقی شکل می‌گیرد. مسعود پورسید آقایی می‌گوید:« شروع این جریان آدمی را اجتماعی می‌سازد و عدل و احسان را مطرح می‌کند و این جریان یک جریان نظام‌مند، قانون‌مند، هدف‌مند، منسجم و هماهنگ است.»[۶۱۶]
پس از نظام اجتماعی، جامعه با سیاست‌گذاری و اهداف حکومتی متناسب با جریان‌های سابق در انسان نظام حکومتی را پایه‌ریزی می‌کند. به‌دنبال تشکیل نظام حکومتی برای مجموعه انسان‌ها و امکاناتی که در میان است، برنامه‌ریزی اقتصادی انجام می‌دهد و نظام اقتصادی شکل می‌گیرد و به تبع این نظام‌ها نظام حقوقی پایه‌ریزی می‌شود.
بنابراین یک جریان رویش انسان، از تربیت ، اخلاق ، جامعه، حکومت، سیاست، اقتصاد و حقوق به وجود می‌آید که همه به هم مرتبط‌اند و با این تفاسیر نظام اخلاقی که مبنای آن قرآن و خداوند است پی‌ریزی می‌شود. ازآنجاکه خداوند بر خوب و بد انسان آگاه است و سعادت و شقاوت بشر در دست اوست و تنها هدایت از جانب خداوند است، در نتیجه با پیروی از این نظام اخلاقی می‌توان برنامه‌ای جامع و گسترده برای سعادت انسان پایه‌ریزی کرد و به سعادت و رستگاری رسید.
۴-۵-۳٫ تفاوت نظام اخلاقی و احکام اخلاقی
نظام اخلاقی با احکام اخلاقی تفاوت دارد. وظیفه نظام اخلاقی تبدیل است؛ ولی احکام اخلاقی تنها مشخص می‌کند که چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست، چه کاری اخلاقی است و چه کاری غیراخلاقی، برای مثال در نظام اخلاقی بخل را تبدیل به سخاوت، نفرت را به محبت و بغض و کینه را به دوستی بدل می‌کند، ولی احکام اخلاقی بیان می‌کند که دوستی و مهربانی خوب است، یا سخاوت خوب است و بخل بد؛ بنابراین نظام اخلاقی از قوانین، راه و روش‌ها و مراتبی برخوردار است که انسان باید بدی‌ها و ضعف‌ها را تبدیل به خوبی‌ها و قوت‌ها کند و تحولی در رفتار، عملکرد، خوی و منشش ایجاد کند، پس این تبدیل ایجاد نمی‌شود مگر با شناخت و معرفت و محبت، زیرا اگر شناخت و معرفت به وجود نیاید انسان نمی‌تواند تغییری در منش خویش ایجاد کند، مثلاً اگر ماهیت یک فعل یا اخلاق بد را نداند، نمی‌تواند آن را اصلاح کند، برای مثال شخصی که شناختی از سود و ضرر ریا و بخل ندارد نمی‌تواند به آن نگرشی داشته باشد تا بخواهد ریا را به خلوص و بخل را به سخاوت تبدیل کند. استاد علی صفایی حائری می‌گوید: «در نظام اخلاقی با ترکیب معرفت و احساس و تمرین و تدریج، آدمی بدی‌هایش را به خوبی تبدیل می‌کند.»[۶۱۷]
۴-۵-۴٫ اصول نظام اخلاقی
برای پی‌ریزی یک نظام اخلاقی به غیر از شناخت و معرفت، باید به آن عمل نیز احساس داشته باشیم؛ یعنی آن عمل را برای خداوند انجام دهیم، به‌خاطر عشق به حق و نزدیک‌شدن به او و برای انجام‌دادن آن عمل سعی و تلاش کنیم. به عقیده استاد علی صفایی: «طرحی که با توجه به ترکیب انسان به‌ دست می‌آید که فکر با معرفت، عقل با سنجش و انتخاب، جوانح (دل) با احساس (ایمان و عقاید)، جوارح (اعضاء) با عمل و تخلق به اخلاق و سیر و سلوک، منتهی به تحقق جامعه و پی‌ریزی نظامات اجتماعی می‌گردد.»[۶۱۸]
در نتیجه برای پی‌ریزی نظامی اخلاقی نه تنها فکر و اعتقاد، بلکه عقل و اعضاء و جوانح و جوارح نیز باید به کمک آیند و شخص متخلق به اخلاق الهی شود. مبنای کلی اخلاقیات اسلام، ترکیب محبت و معرفت با یقین و ایمان است.
اینجا یک سئوال مطرح می‌شود: چرا باید محبت در کنار معرفت باشد؟ در پاسخ این سؤال باید گفت: برای پی‌ریزی نظام اخلاقی، غیر از فکر و عقل و اعضاء، دل نیز باید به کمک بیاید، زیرا هرجا سخن از دل است ناخودآگاه سخن از محبت یا نفرت می‌آید، پس تا زمانی که ما به اخلاق و منشی که به آن معرفت پیدا کرده‌ایم در دل خود محبتی حس نکنیم؛ یعنی به آن عشقی نداشته باشیم ترکیب کامل نمی‌شود. در قرآن نیز به این نکته اشاره شده است: «یبدل الله سیئاتهم حسنات: خداوند گناهان را به حسنات تبدیل می‌کند.»[۶۱۹]
خداوند می‌فرماید که سیئات را به حسنات تبدیل می‌کند، اما تا انسان، عارف به حالات خویش نشود و به حرص، غرور، تکبر و کفر خود و دیگر صفات نکوهیده و گناهانش اعتراف نکند و به واسطه آنها شکستن خود را احساس نکند و در دل خود به تغییر آن احساسی نداشته باشد، خداوند نیز آنها را تبدیل نخواهد کرد و شرط تبدیل خداوند همان شکستن، اعتراف و اقرار به گناهان است.
بنابراین نظام اخلاقی مبتتی بر دو اصل ترکیب و تبدیل است. استاد صفایی حائری معتقد است: «مثلاً اگر آدم بخیلی را بخواهی عوض کنی باید در کنار بخل او چیزی قرار دهی، یک معرفتی یا یک محبتی. یقین و معرفت با محبت و ایمان این دو عامل تغییر و تحول انسان است.»[۶۲۰]
به بیانی روشن‌تر، تا انسان به زشتی‌ها و ضررهایی که بخل برای انسان به بار می‌آورد واقف نباشد، به خود زحمتی نمی‌دهد تا آن را به سخاوت تبدیل کند، پس هرگاه شخص بخیل فهمید که بخل، همه نعمت‌ها را از بین می‌برد، سعی می‌کند به سخاوت برسد.
یا مثلاً دختر نوجوانی که برحسب غریزه، خودنمایی می‌کند، اگر به او این آگاهی را دهیم که ارزش تو بسیار فراوان‌تر از این است که خود را در معرض دید همگان قرار دهی و کاری کن که نظر حق متوجه تو شود، در او حالتی پدیدار می‌شود که توأم با خوف است؛ یعنی احساس ترس از اینکه مبادا محبت خدا را از دست بدهد، با او همراه می‌شود و خود این احساس با آن حالت شناخت و معرفت در او باعث می‌شود آن عمل تبدیل به احسن می‌شود.
۴-۵-۶٫ شناخت آثار نظام اخلاقی
نظام اخلاقی اسلام آثاری دارد:
۱. اولاً اینکه هنگامی که انسان قدر و عظمت استعدادهای خود را دریافت و شناخت، این شناخت سبب شناخت نیروی بزرگ‌تری می‌شود که تمام صفات خوب را می‌گنجد، مانند: مهربانی، گذشت، بخشش، عظمت، قدرت و… پس دل به او می‌بندد و دیگر به جای معبودهای زمینی و بی‌اهمیت و پست به معبودی دل می‌سپارد که جاوید همیشگی است و تمام صفات خوب را داراست و هر روز سعی می‌کند که خود را به آن معبود مهربان نزدیک‌تر کند و با او پیوندی صمیمی برقرار کند. با شناختن چنین خدایی انسان خود را تسلیم محض او کرده و تلاش می‌کند روز به روز خود را به این صفات شبیه‌تر سازد و با تمرین و ممارست به این صفات پسندیده نایل شود.
۲.اثر دیگر این است که وقتی خدا را شناخت و همه امور را به او نسبت داد، تلاش می‌کند هر کاری که انجام می‌دهد، برای رضای او باشد، زیرا تنها رضایت او شرط است. در حقیقت با خدا معامله می‌کند و چه تجارتی سودآورتر از تجارت با خالق هستی.
«و من الناس من یشتری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رووف بالعباد: و بعضی از مردم (با ایمان و فداکار همچون علی(علیه‌السلام)جان خود را به‌خاطر خشنودی خدا می‌فروشند و خداوند به همه بندگان مهربان است.» [۶۲۱]
خدایی که می‌فرماید به همه بندگان مهربان و رؤوف است، پس چه بهتر که انسان تنها با او معامله کند و در هرچه انجام می‌دهد رضای او را خواستار باشد. این انتخاب خوب انسان را سعادتمند می‌کند، زیرا حتی مرگی که در راه خداوند باشد زندگی است، آن هم زندگی جاوید و ابدی و سرشار از سعادت و رستگاری.
نتیجه آنکه اگر انسان بخواهد متخلق به اخلاق الهی و اسلامی شود اول باید خدا را بشناسد و به صفات و اسماء او عارف شود و همچنین تنها رضای او را مد نظر داشته باشد و با او تجارت کند و هر روز خود را به او نزدیک‌تر کند، زیرا هرچه رضای او در آن باشد جزء پسندیده‌ها و نیکویی‌هاست و هرچه غیر از آن باشد نیکوهیده و رذیله است.
ادعیه طرحی از نظام اخلاقی را دارند که انسان را به خصلت‌های پسندیده و اسلامی رهنمون می‌شوند.
۴-۶٫ مراتب ومراحل نظام اخلاقی در ادعیه شیعی
دعا حقیقت عبودیت است. «در دعا مخلوق در برابر خالق قرار می گیرد و به فقر خویش اقرار می‌کند.»[۶۲۲]
دعا غنا و فیض پروردگار را اثبات می‌کند. در دعا ربط و پیوند بنده با خدایش نشان داده می‌شود، بدین معنا که دعا درس عبودیت است. اغلب دعاهایی که از ائمه اطهار به ما رسیده، معانی بلند و حتی پیام‌های سیاسی و نظامی دارند، مخصوصاً دعاهایی که از زبان امام سجاد بیان شده است. ادعیه شیعه اغلب یک نظام اخلاقی را ترسیم می‌کنند و حتی فراتر از این هستند که احکام اخلاقی را بیان کنند و دستورهای اخلاقی در چهارچوب این نظام اخلاقی قرار می‌گیرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...