۲-۴-۵-مبانی نظری کیفیت زندگی

 

کیفیت زندگی مفهوم جدیدی نیست ،بسیاری از دانشمندان در رشته‌های جامعه شناسی ،روان شناسی و اقتصاد قبلا آن را مورد توجه قرار داده‌اند(فایر و مشین۲۰۰۰)تاریخچه موضوع کیفیت زندگی[۱۷۲]به زمان ارسطو بر می‌گردد.او معتقد بود که کیفیت زندگی به معنای زندگی خوب و شادی است که در نتیجه پرهیزگاری حاصل می شود(به نقل از دیو،۲۰۰۵)اصطلاح کیفیت زندگی در عصر ما ،اولین بار توسط پیگو[۱۷۳]در کتابی به نام اقتصاد و رفاه به کار رفت(فایر و میشن ،۲۰۰۰).

 

اکنون به بیان تاریخچه ای از پیدایش این مفهوم در علوم مختلف پرداخته می شود.منشا ظهور مفهوم کیفیت زندگی به سال های بسیار دور در میان فلاسفه و دانشمندان ایرانی ،یونانی و چینی بر می‌گردد و در ادبیات و فلسفه و طب ریشه دارد و این مبحث که زندگی خوب ،چگونه است همیشه در طول اعصار و قرون مورد توجه فلاسفه و اندیشمندان بوده است.

 

تاترویوسکی[۱۷۴](۱۹۷۶)بر عقاید و نظریات مختلفی که ‌در مورد شخصیتی در طول سال‌های مختلف ارائه شده بود بازنگری و بررسی مجددی انجام داد و در نوشته های خود قدمت تارخچه مفهوم سعادتمندی را در طول تاریخ بالغ بر ۲هزار سال ذکر می‌کند.در ابتدا معتقد بودند که خوشحالی یکی از نعمت های خدادادی است و انسان خوشحال ،خوب زندگی می‌کند و خوشبختی به صورت ساده موفقیت و کامیابی تعریف می شد.سپس در قرون وسطی این مفهوم به صورت وضعیتی که انسان آن را ترجیح می‌دهد یا در حالتی که در آن فرد بیشترین فضایل روحی را کسب می‌کند تعریف گردید،بعد از مدتی مفهوم خوشبختی به شکل لذت بردن از زندگی تعرف شد و بعدها در نظریه ها اصالت لذت نیز معنای رفاه مورد توجه قرارگرفت .به عنوان مثال فروید اصل لذت را شرط اساس حرکت انسان دانسته است(به نقل از کلستاد[۱۷۵]،۲۰۰۰).

 

نخستین تحقیقات واقعی در زمینه مفهوم کیفیت زندگی به کمپل[۱۷۶]،کانورس و راجرز[۱۷۷](۱۹۷۶)اندروز و ایتی(۱۹۷۶)بر می‌گردد.

 

هارت(۱۹۹۹)به نقل از ویلکا و دیگران(۲۰۰۳)کیفیت زندگی را به دو نقطه اصلی و غیرکاری تقسیم کردند.کیفیت زندگی کاری به مسائل شغلی و کیفیت زندگی غیرکاری به دامنه ای از مواردی چون ازدواج یا روابط فامیلی ،سلامتی ،زندگی خانوادگی ،همسایگی ،زندگی جنسی ،سکونت ،دوستی ها،تحصیلات ،استانداردهای زندگی و فعالیت های اوقات فراغت مربوط است .همان‌ طور که ملاحظه می شود تعاریف عملیاتی کیفیت زندگی متنوع هستند.تعاریف مختلف در تأکید بر جنبه‌های فردی-اجتماعی و یا نظری عملی با هم تفاوت دارند.

 

فلس و پری(۱۹۹۵)معتقد است که به تعداد مردم ،تعریف برای کیفیت زندگی وجود دارد ،چرا که آن چه در نظر هر فرد مهم است از دیگران متمایز است.

 

سارویماکی[۱۷۸]و استنبوک[۱۷۹]و هالت[۱۸۰](۲۰۰۰)می نویسند:سه حیطه برای کیفیت زندگی وجود دارد که عبارتند از:حس رفاه ،حس معنا و حس باارزش بودن.انتخاب این ۳حیطه به عنوان متغیرهای اصلی کیفیت زندگی بر اساس مباحث فلسفی فرانکل[۱۸۱](۱۹۷۲)و نوردن فلت[۱۸۲]می‌باشد.فرانکل معتقد است که انسان موجودی است در جستجوی معنا و خالق معنا و رفاه به جنبه لذت بردن از زندگی اشاره دارد وحس باارزش بودن به معنای تجربه فرد به عنوان شخصی ارزشمند با توجه به فعالیت‌های فرد ایجاد می شود.عواملی که بر حس رفاه ،حس با معنا بودن و باارزش بودن تاثیر می‌گذارد،شرایط کیفیت زندگی نامیده می شود و به دو دسته شرایط داخلی و شرایط خارجی تقسیم می شوندبه این ترتیب سلامتی ،ظرفیت عملکرد ،مکانیسم های تطابقی و شخصیت جز شرایط داخلی و محیط شامل :شغل شرایط مسکن و شبکه اجتماعی و وضعیت زیستی–جسمی جز شرایط خارجی کیفیت زندگی محسوب می‌شوند،این عوامل بر روی کیفیت زندگی تاثیر می‌گذارند.

 

تعریف کیفیت زندگی را شامل مؤلفه‌ پذیرش خود ،هدف داشتن در زندگی ،رشد شخصی،تسلط بر محیط ،خودمختاری و روابط مثبت با دیگران می‌داند.

 

۱-پذیرش خود:به معنای احترام به نفس ‌بر اساس آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود است.

 

۲-هدف داشتن در زندگی :با بهره گرفتن از هدف در زندگی ،افراد می‌توانند در مقابل سختی ها و رنج ها پایداری و مقاومت کنند.

 

۳-رشد شخصی :به صورت شکوفا ساختن کلیه نیروها و استعدادهای خود ،به دست آوردن توانایی‌های جدید حاصل می شود.

 

۴-تسلط بر محیط:فرد محیط را مطابق خصوصیات و نیازهای فردی خود شکل دهد و بتواند آن را به همان شکل نگه دارد.

 

۵-خودمختاری:‌به این معنا که فرد بتواند ‌بر اساس معیارها و عقاید خویش عمل و زندگی کند .

 

۶-روابط مثبت با دیگران:عبارت است از توانایی برقراری روابط نزدیک و صمیمانه با دیگران و اشتیاق برای برقراری روابط نزدیک و صمیمانه با دیگران و نیز عشق ورزیدن به دیگران(فریدونی،۱۳۸۴؛به نقل از مرادی،۱۳۸۹).

 

۲-۴-۶-مؤلفه‌ های کیفیت زندگی

 

یک توافق کلی بین پژوهشگران وجود دارد که ،سازه کیفیت زندگی متشکل از عوامل عینی[۱۸۳](کارکردهای جسمانی،روانی و اجتماعی)و عوامل ذهنی[۱۸۴](بهزیستی درونی)است .عوامل ذهنی بیشتر بر رضایت فرد از زندگی تأکید دارند ،درحالی که عوامل عینی بر نیازهای مادی و مشارکت در فعالیت ها و روابط بین فردی متمرکز هستند(دونالد،۲۰۰۱)شاخص های عینی کیفیت زندگی ،شامل مواردی مانند سطح سواد ،سطح درآمد،شرایط کاری،وضعیت تاهل،امنیت،جایگاه اجتماعی و تولید اقتصادی هستند.شاخص های ذهنی کیفیت زندگی ،‌بر اساس ارزیابی و برداشت فرد از میزان رضایت ،شادی ،امیدواری و نظیراینها،به دست می‌آیند.در واقع ،شاخص های عینی در بهترین حالت ،فرصت ها و امکانات ارتقای کیفیت زندگی را فراهم می‌کنند،ولی به تنهایی نمی توانند آن را تامین کنند.به نظرمی رسد بهترین رویکرد در تعریف کیفیت زندگی یک رویکرد ترکیبی(عوامل عینی و ذهنی)باشد.‌بر اساس این دیدگاه،کیفیت زندگی ‌بر اساس کیفیت ارضاء نیازهای انسان ،دربافت فرهنگی و سیستم ارزشی یک جامعه ،‌بر اساس ارزیابی و برداشت خود فرد تععین می شود(نیوسام و سن،۲۰۰۱؛به نقل از صولتی).سه مؤلفه‌ اصلی این رویکرد ،۱-نیازهای انسان ،۲-فرصت ها[۱۸۵]و امکانات ۳-سیاست های کلان یک جامعه است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...