فایل شماره 4805 |
از این روحانی عالیمقام روزگار آغازین سلسلهی ساسانی کتیبهها و نقشبرجستههای نسبتاً بسیار و طولانی در استان فارس (نقش رجب، نقش رستم، کعبهی زرتشت و سرمشهد) به دست آمده است. موضوع کتیبههای وی را میتوان به سه سرفصل اصلی خلاصه کرد: نخست شرح القاب، عناوین و مقاماتش در زمان شاهان مختلف، دوم خدمات اوست به دین زرتشتی که شامل سرکوب ادیان و فرق دیگر چون یهودی، مسیحی، مکابی (مانوی؟) و حتّی زرتشتی غیررسمی و ساختن آتشگاهها میشود و سوم شرح معراجش به آسمان و دیدار از جهان مینوی. مفصلترین مکتوب وی کتیبهی سرمشهد است که اتّفاقاً نسبتاً به تفصیل به موضوع معراجش هم پرداخته است. در واپسین سطرهای کتیبهی کعبهی زرتشت او میخوانیم: «من از ایزدان چنین تمنّا کردم: بگذار من کرتیر به خواست ایزدان با بزرگی به همهی زندگان و کسانی که مردهاند بنمایانم، آسمانها و اعماق دوزخ را…. من از ایزدان تمنّا کردم تا مرا رهنمون شوند و راستی و آموزشهای مربوط به آسمانها و اعماق دوزخ را بر من روشن سازند.» (لوکونین،۴-۱۴۳)
-
- ۲٫ ۱٫ ۶ ارداویراف
در کتاب ارداویرافنامه که خود معراجنامهای مستقل است آمده که پس از پراکنده شدن کتاب اوستا توسط اسکندر گجستگ، با وجود رادمردیهای آذرباد مهرسپندان در جمع آوری دوبارهی اوستا و سربلند بیرون آمدن او از آزمایش ور گرم (ریختن روی گداخته بر سینهاش)، همچنان برخی مردم در شک بودند که آیا نیایشهای ایشان به ایزدان میرسد؟ آیا نیکان و بدان پس از مرگ پاداش و پادافرهی گناهانشان را خواهند دید؟ سرانجام تصمیم بر آن شد که موبدی پاک را مِی و منگ (بنگ) دهند و روانش را به جهان مینوی فرستند و پس از چند روز روانش به تن باز آید و آنچه دیده؛ برای مردمان این جهان شرح دهد. ارداویراف داوطلب این امر خطیر میشود و با این وجود از انواع آزمایشها نیز سربلند بیرون میآید. به دنبال نگرانی شش خواهر و همسر او از احتمال مرگ ارداویراف، موبدان بزرگ بازگشتن ارداویراف از جهان مینوی را به سلامت تضمین میکنند و ارداویراف پس از سر و تن شستن و پوشیدن لباس پاکیزه در آتشکدهی آذر فرنبغ در فارس مِی و منگ گشتاسپی (همان مِی و منگی که گشتاسپ برای رفتن به آسمان نوشیده بود) مینوشد و به مدّت هفت شبانهروز روانش از تن جدا شده و به دیدار بهشت، دوزخ و برزخ و نیز اورمزد و امشاسپندان نایل میگردد و سرانجام صحیح و سالم به تن باز گشته و پس از به هوش آمدن مشاهداتش را برای مردمان شرح داده و دبیری آن را در دفتری مینویسد. (ارداویرافنامه ۹۷-۴۱) در فصل ۱ بند ۱۹ کتاب به عنوان تفسیر افزوده شده که ویراف همان وه شاپور بوده است. (همان ۴۵) شخصیتهای بسیاری این نام را داشتهاند که معروفترین آنها وزیر خسرو انوشیروان بود. این شخص همچنین مفسّر اوستا بوده است که نام او در وندیداد پهلوی، فصل پنج بند ۳۴ و فصل هشت بند ۲۲ آمده است. (همان ۱۹-۲۰) وی سرپرستی گروهی را داشته که به پژوهش در قانون اوستا میپرداختهاند. همچنین از کتابی با عنوان یادگار وه شاپور یاد شده که به مسایل مربوط به دادرسی میپرداخته است. این سند را وه شاپور تقریر کرد و دیگران نوشتند و در چندین نسخه تکثیر کردند و پس از آنکه او مهر خود را بر آن نسخهها زد برای کاربندی به ولایات فرستاده شدند. (یارشاطر کمبریج ۳-۲ ص ۱۴)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
-
- ۲٫ ۲ به آسمان و جهان ماورایی رفتن در اساطیر و فرهنگهای دیگر
-
- ۲٫ ۲٫ ۱ باروک
باروکبن نِریَه دبیر ارمیاه نبی بوده است که در قرن ششم پیش از میلاد میزیسته است و معبد اورشلیم در زمان او ویران گشت. اثری با عنوان کتاب باروک در دست است که موضوع آن روایات دست اول منسوب به وی پیرامون ویرانی معبد اورشلیم که خود شاهد عینی این اتفاق بوده و معراج جسمانیش به آسمان و بهشت و دیدار از معبد بهشتی بر فراز اورشلیم است. در متن به توجیه این نکته پرداخته شده که اورشلیم نه به دست بابلیان، بلکه توسط فرشتگان آسمانی ویران گشته و ظروف مقدّس آن در جایی پنهانی حفظ شدهاند. او علاوه بر بهشت، گذشته، آینده و همچنین دوزخ و دیگر وجودهای آسمانی را نیز به چشم میبیند. در روایات یهودی آمده که جسد او فاسد نشدنی باقی ماند و هر کس که بخواهد به آن دست بزند خواهد مرد. (دنیس ۲۰۰۷ : ۳۰) همچنین جالب است که در روایات سریانی و عربی، باروک را با زرتشت یکی دانستهاند. (جکسون ۱۸۹۸ : ۱۶۵)
-
- ۲٫ ۲٫ ۲ پولس حواری
مکاشفات قبطی پولس حواری نخستین از چهار مکاشفه موجود در نسخهی خطی شمارهی ۵ است و یک روایت گنوسی از معراج پولس حواری به آسمانهاست. رساله که از زبان پولس نقل میشود از ملاقات وی با کودکی روی کوه جریکو در راه بیتالمقدّس آغاز میگردد. کودک که گاه در متن روحالقدس خوانده میشود؛ او را به آسمانها میبرد. در آسمان چهارم پولس شاهد داوری روانهاست. در آسمان پنجم فرشتگان ارواح مردگان را به سوی داوری روانه میکنند. آسمان ششم با نوری از بالا روشن شده است و در آسمان پنجم پیرمردی را میبیند که بر تختی نورانی نشسته و میخواهد مانع بالا رفتن بیشتر او شود و امّا او به آسمانهای نهم و دهم نیز میرسد. (اسمیت، ۱۹۸۸ : ۲۵۶)
-
- ۲٫ ۲٫ ۳ زوستریانوس
گفتوگوی زوستریانوس سفر مکاشفهای آسمانیست. این اثر مهمترین رسالهی موجود در دستنویس شمارهی ۸ کتابخانهی نجع حمادی میباشد. گفتوگوی زوستریانوس مثال جالبی از ساختار جهان اساطیری گنوسی و تفسیر فلسفی آن بر اساس اندیشههای افلاطونیست. رساله با روایت فراخوانده شدن شخصیّت محوری آن زوستریانوس به ترک این جهان و سفر به آسمانها برای نجات گنوس آغاز میشود. زوستریانوس که بنا بر متن از دودمان زرتشت است؛ در حال افسردگی بسیار هنگامی که میخواست خود را در صحرا بکشد ناگهان فرشتهای در مقابل او ظاهر شد و او را به آیین گنوسی فراخواند و پس از رها کردن جسمش بر زمین، وی همراه با فرشتهای به سمت بالای آسمان صعود کرد و در هر مرحله از طریق غسل تعمید با آیین گنوسی آشناتر میشود. همینطور که سفر او به بالا ادامه مییابد؛ او با گروهی از فرشتگان راهنما ملاقات کرده و از ایشان اصول بیشتری از گنوسیسم را میآموزد و با ابدیتهای آسمانی که از آنها گذر کرده آشنا میشود. پس از پایان سفر، زوستریانوس به جهان مادّی و جسم خویش بازمیگردد. (همان، ۲۵۶) شباهت نام زوستریانوس به زرتشت و تصریح متن به وابستگی خونی وی به پیامبر مزدایی به گونهای پنهان نشان از هدف نویسندهی این رساله برای ارجح جلوه دادن آیین گنوسی بر آیین زرتشتی دارد. از آنجا که آیین گنوسی در شرق روم و غرب ایران رواج داشته و این سرزمینها میدان زورآزمایی ادیان زرتشتی، یهودی، مسیحی، گنوسی و سپس مانوی بوده است؛ طبیعی به نظر میرسد که باورهای زرتشتی از جمله داستان به آسمان رفتن زرتشت به گوش سکنهی غیرزرتشتی این سرزمینها آشنا بوده است و سازندگان داستان معراج زوستریانوس ضمن برگزیدن گونهای تحریف شده از نام زرتشت برای او از یک طرف و ناامید و بیهدف نشان دادن وی تا سرحدّ خودکشی قبل از گنوسی شدنش از سوی دیگر در پی باطل معرفی کردن زرتشت و دین او و به تبع آن معراج منسوب به وی بودهاند.
-
- ۲٫ ۲٫ ۴ سیمون مغ
وی در سال سوم پادشاهی نِرو اعلام کرد که به آسمان خواهد رفت تا برتری خود را به پولس حواری نشان دهد و بر اساس افسانهای با کمک دیوان و اجنه که بر آنها غلبه کرده بود به آسمان رفت امّا با دعای سنت پاول سقوط کرد. او از میان چنگالهای دیوان سُر خورد و با سر در میان انجمن سقوط کرد.
-
- ۲٫ ۲٫ ۵ اشعیای نبی
معراج اشعیای نبی در بخش دوم کتابی با همین عنوان آمده است. بر اساس این کتاب یهودی- مسیحی سفر اشعیا به آسمان از زمین آغاز شده و تا آسمان هفتم پیش میرود و سپس به زمین ختم باز میگردد.
-
- ۲٫ ۲٫ ۶ خاخام اکیبا بن یوسف
اکیبا بن یوسف در سده دوم میلادی یکی از بزرگترین نویسندگان معتبر روایات یهود بوده و او را پدر یهودیت خاخامی دانستهاند. «پَردِس» (پردیس) یک داستان مشهور تعلیمی یهودیست که در بسیاری از منابع تکرار شده است. موضوع آن در مورد چهار ربی مشهور است که به «پردس» وارد میشوند صحبت میکند. در تلمود بابلی آمده است که چهار «ربی» به پردس عروج میکنند که نخستین آنها پس از مشاهدهی جبروت خداوندی میمیرد. دومی دیوانه میشود، سومی از دین برمیگردد و تنها چهارمین ربی، اکیبا بیهیچ آسیبی همانگونه که صعود کرده بود بر زمین فرود آمد. (اسمیت، ۲۰۰۲ : ۴۲) همچنین در متن به تصریح امده است که معراج اکیبا در یک مهد زیبا به سوی آسمان اتفاق افتاده است. (کویت، ۱۹۹۵ : ۱۹۲)
-
- ۲٫ ۲٫ ۷ اولیور، راهب مالمزبری
وی راهب تحصیل کردهی انگلیسی در قرن یازده میلادی بود که به خاطر تألیفی در ستارهشناسی مشهور است. دربارهی او آمده که در جوانی داستان دایدالوس را خوانده و باور کرد. بنابر این بالهایی برای دستان و پاهایش ساخت و کوشید که با آنها از فراز برجی پرواز کند؛ امّا به خاطر تغییر در وزش باد سقوط کرد و هر دو پایش شکست و تا پایان عمر علیل شد. او در حدود سال ۱۰۶۰ میلادی از دنیا رفت. (کورتیس، ۱۸۲۹: ۱۵۸)
-
- ۲٫ ۲٫ ۸ بلادود شاه بریتونها
این شاه افسانهای را پدر شاه لیر مذکور در اثر شکسپیر دانستهاند که دربارهی وی گفته شده است که بیست سال سلطنت کرد و به نیروی جادو چشمههای شفابخش و آتشکدههای خاموش نشدنی را بنا کرد امّا به نفرین الیاس پیامبر این آتشها به گلولههای سنگ بدل گشته و سه سال و نیم باران نیامد. آمده است که در پایان عمر دو بال به دستان خود متّصل کرد و در برابر چشم حاضران خود را از بالاترین نقطهی معبد آپولو در شهر ترینووانتوم (لندن امروزی) پرتاب کرده و شروع به بال زدن کرد. امّا سقوط کرده و تکه تکه شد. (گوفری، ۱۸۴۲ : ۳۱)
-
- ۲٫ ۲٫ ۹ عرب قسطنطنیه
وی در زمان امپراتور کومنِنوس (قرن دوازده میلادی) کوشید تا بر فراز اسپریس قسطنطنیه پرواز کند. او در حالی که جامهی بلند سفیدی با میلههایی در درون آن پوشیده بود بر فراز برجی در میان اسپریس ایستاد و منتظر باد مساعد شد. زمان گذشت و تماشاگران ناشکیبا فریاد زدند: «عرب پرواز کن! ما را بیش از این منتظر نگذار!» امپراتور کومننوس که در کنار سلطان ترک در آنجا حضور داشت گفت که این کار خطرناک و بیهوده است و مرد عرب برای ردّ این مدعا از فراز برج پریده و ابتدا مانند پرندهای اوج گرفت امّا به خاطر سنگینی وزنش به پایین کشیده شد و بالهایش نتوانستند او را نگه دارند. پس سقوط کرده؛ استخوانهایش شکست و اندکی بعد مرد. (ویویان، ۱۹۱۹ : ۱۰-۱۱)
- ۲٫ ۲٫ ۱۰ یوان هوانگ تو
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1401-04-05] [ 12:46:00 ق.ظ ]
|